شعرگونه و غزل وار.
اثر عظیم موریاک.
کتابی بسیار فکر شده.
سرنوشتش این بود که تنهایی را با خود داشته باشد، مثل فردی جذامی که زخم هایش را به همراه دارد. هیچ کس نمی تواند کاری برای من بکند. هیچ کس نمی تواند کاری بر ضد من بکند.
چه از سر تنبلی و چه از روی ناتوانی در پیدا کردن واژه های مناسب، در او میلی به سکوت ایجاد شده بود.
آدم های بی شیله پیله ی واقعی، از این که هر روز در اطرافشان چه اتفاقاتی می افتد، هیچ نمی دانند؛ و هیچ وقت نمی فهمند که چه علف های سمی و هرزی زیر پای کودکانه شان در حال رشد است.
به هر طرف نگاه کنید، با داستان ها روبه رو می شوید. از گذشته های خیلی دور که اجداد ما دور آتش می نشستند و داستان تعریف می کردند تا به امروز که شبکه های تلویزیونی، سریال های محبوبی تولید می کنند
وقتی که آثار کلاسیک را مطالعه می کنید، در واقع در حال خواندن کتاب هایی هستید که نقشی اساسی در شکل گیری چگونگی نوشتن و خواندن ما در عصر حاضر داشته اند
داستان کتاب زیاد جالب نبود و ترجمه خوبی هم نداشت .
به نظرم بهتر بود انتشارات امیرکبیر بعضی غلطهای املایی چاپ رو اصلاح میکرد. شاید هم از ترجمه باشه.
کتاب بسیار زیبا ورمز الود وجالبی از موریاک هست
نمیدونم چرا نظرات سایرین منتشر نمیشه؟