کتاب کوتاه ترین داستان ها

The Complete Short Stories
کد کتاب : 30303
مترجم :
شابک : 978-6226999595
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 54
سال انتشار شمسی : 1399
سال انتشار میلادی : 1971
نوع جلد : زرکوب
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب کوتاه ترین داستان ها اثر فرانتس کافکا

فرانتس کافکا یکی از مهمترین نویسندگان آلمانی زبان است که آثارش از تاثیرگذارترین آثار در ادبیات غرب به شمار می آیند. او موفق به خلق نوع منحصر به فردی از ادبیات شد که امروزه کافکایی می گویند. در ایران بارها کافکا را با صادق هدایت مقایسه کردند. کافکا پیش از مرگش از دوستش خواست که آثارش را بسوزاند اما او آنها را چاپ کرد و سبب شهرت جهانی کافکا شد.
کوتاه ترین داستان ها مجموعه ای از تمام داستانهای کوتاه کافکا است. به غیر از سه رمان (محاکمه ، قصر و آمریکا با نام دیگر مردی که ناپدید شد ) ، این مجموعه شامل تمام کارهای روایی و داستانی وی است.. این مجموعه شامل تمام آثاری است که در زمان حیات کافکا منتشر شده اند ، به استثنای استوکر که معمولا به عنوان اولین فصل در رمان ناتمام وی به نام آمریکا چاپ می شود. برخی از داستان های موجود در این کتاب چندپاره یا در حالت های مختلف ناقص است. چندین افسانه ، مثل و فلسفه در این مجموعه گنجانده نشده است ، زیرا هرگز قرار نبوده است که داستان های مستقلی باشند یا هرگز برای چاپ در نظر گرفته نشده اند. این موارد را می توان در دفترچه خاطرات ، دفترها و نامه های کافکا یافت.
مجله ی نیویورک تایمز در مورد این کتاب نوشته است:
یک کتاب مهم ، به خودی خود ارزشمند و کاملا جذاب.
کتاب کوتاه ترین داستان ها را امیر رحیمی دادمرزی و محمد گبشن ترجمه کرده اند. این کتاب را نشر با هم منتشر کرده است.

کتاب کوتاه ترین داستان ها

فرانتس کافکا
فرانتس کافکا، زاده ی ۳ ژوئیه ۱۸۸۳ و درگذشته ی ۳ ژوئن ۱۹۲۴، یکی از بزرگ ترین نویسندگان آلمانی زبان در قرن بیستم بود. آثار کافکا در زمره ی تأثیرگذارترین آثار در ادبیات غرب به شمار می آیند.کافکا در یک خانواده ی آلمانی زبان یهودی در پراگ به دنیا آمد. در آن زمان پراگ مرکز بوهم بود، سرزمینی پادشاهی متعلق به امپراتوری اتریش - مجارستان. او بزرگ ترین فرزند خانواده بود و دو برادر کوچک تر داشت که قبل از شش سالگی فرانتس مردند و سه خواهر که در جریان جنگ جهانی دوم در اردوگاه های مرگ نازی ها جان باختند.پدرش...
قسمت هایی از کتاب کوتاه ترین داستان ها (لذت متن)
صدای گاری را شنیدم که از پشت حصارهای باغ رد میشد هر از گاهی با جنبشی که در میان شاخ و برگ ها می افتاد آن ها را می دیدم . تابستان که میشد چرخ ها و میله های چرخ ها چه سر و صدایی میکرد .کارگران از مزرعه باز می گشتند و طوری می خندیدند که احساس شرم میکردی

تا عصر همینطور سر می کردیم. شب و روز معنا نداشت. گاه دکمه های جلیقه مان مثل دندان به هم می سایید. خیلی زود در فاصله هایی مشخص میدویدم. آتش در دهان، مانند جانوران مناطق چاره. مانند سواران زره پوش جنگهای قدیم و با عزمی که در پاهایمان بود به سمت جاده اصلی میدویم. برخی وارد خندق می شدند. در سراشیبی تاریک آن لحظه ای ناپدید میشدند و بعد مانند غریبه ها از مسیر مزرعه بالا ایستاده بودند و پایین را نگاه می کردند.

در این حال به پشت دراز میکشی و درمانده و پریشان به این می اندیشی که در آن گودال چه طورپاها را راحت دراز کرده و به خواب خواهی رفت. سپس اگر پسر بچه ای دست به کمر با پاشنه های سیاه از بالای سر همه از سراشیبی به روی جاده می جهید، پلکها را باز و بسته می کردی.