رمانی سیال، جذاب و خوش ساخت.
یک رمان اول عالی که به موضوعات آشنای مربوط به پدر و مادر بودن، جان می بخشد.
دستاوردی شگفت انگیز.
به صورتش سیلی زد و پاهایش را به زمین کوبید تا خون در بدنش به جریان بیفتد. هوا وحشتناک سرد بود و حتی لباس زیر بلندی را که زیر شلوار جینش پوشیده بود برای گرم کردن پاهایش، کافی نبود. برایش راحت نبود که گرمای بخاری را بگذارد و تنهایی در چنین هوایی بیرون رود. خورشید داشت از سمت دیگر دره بالا می آمد ولی روشنایی اش کم و نقره ای بود و جک را دلگرم نمی کرد.
در شهر خودشان به جایی مثل آلپاین شهر نمی گفتند، چند خانه بد نما و غبار گرفته، که میان ریل قطار و رودخانه ولورین، واقع شده بود. در نزدیکی اش چندین قطعه زمین واگذاری بود که صاحبانشان پس از قطع درختان، در جستجوی طلا و یا کار در شرکت راه آهن، رهایشان کرده و رفته بودند. بیشتر آنها به آلاسکا بازگشته و قصد نداشتند دوباره برگردند. جک سبد پای را از پله ها بالا برد و داخل رستورانی شد که بتی، زنی شصت و چند ساله با موهای کوتاه پسرانه، آن را به تنهایی اداره می کرد. شوهرش روی کارمند دولت محلی بود و به ندرت در رستوران دیده می شد.
حتما میبل زیر بار نمی رفت و عهدشان را به او گوشزد می کرد. این که قرار بود همه این چیزها را پشت سر بگذارند و خودشان دو نفری، در انزوا زندگی کنند. مگر نه این که به خاطر سکوت و داشتن آرامش به اینجا آمده بودند! از وقتی که نوزادشان را از دست دادند، میبل پژمرده شده و توی خودش فرو رفته بود و تحمل شرکت در جمع خانواده های دیگر و شنیدن شوخی ها و غیبت کردن هایشان را نداشت.
سورئالیسم را بیشتر با هنرهای تجسمی می شناسند اما در واقع، این جنبش نه تنها در هنرهای تجسمی، بلکه در ادبیات ریشه دارد.
رئالیسم جادویی، سبک ادبی فوق العاده جذاب و محبوبی است که از دل جهان بینی سحرآمیز مردم آمریکای لاتین به دنیای ادبیات وارد شده است.
با خوندن کتاب حس اینو داشتم که منم اونجام از پیچ و خم کوهستان بالا میرم صدای رودخانه را میشنوم و بوی گلهای وحشی را استنشاق میکنم و سرما در من نفوذ میکند!با ترجمهی زهرا تابشیان خوندم
خوندنش امروز تموم شد خیللللی دوستش داشتم
ببخشید با کدوم ترجمه خوندین؟