غول مدفون، به اندازه ی دیگر آثار ایشی گورو، زیبا، بدیع و انسانی است.
غول مدفون، مانند سایر کتاب های مهم، برای مدتی بسیار طولانی در ذهن مخاطب باقی می ماند.
این اثر، داستانی ساده و تأثیرگذار درباره ی عشق، گذر عمر و فقدان است.
آرزوی یک تکه آفتاب را داشت که بئاتریس را گرم کند. ولی با وجود اینکه بیشتر ساحل روبه رو غرق در نور صبحگاهی بود، این سوی رودخانه در سایه و سرد باقی می ماند. بئاتریس در حال راه رفتن به او تکیه داشت و اکسل حس می کرد لرز بئاتریس پیوسته بدتر می شود. اکسل می خواست پیشنهاد دهد دوباره بنشینند و نفس تازه کنند که چشم شان به بام کلبه ای وسط درختان بید افتاد که در آب پیش رفته بودند. مدتی طول کشید که از سراشیبی گل آلود به سوی زورق خانه پایین بروند، و وقتی زیر تاقی کوتاهش پا گذاشتند، هوای نیمه تاریک و نزدیکی به موج های آرام آب انگار فقط لرز بئاتریس را بیشتر کرد. جلوتر رفتند، روی تخته های مرطوب چوبی. آن سوی لبه ی بام علف های بلند و نیزار را می دیدند و بخشی از چشم انداز رود را. سپس در سمت چپ خود هیکل مردی را دیدند که از درون سایه ها برمی خاست و می گفت: «شما کیستید، دوستان؟» اکسل گفت: «خدا همراه تان باد، قربان. شرمنده ایم اگر از خواب بیدارتان کردیم. ما دو مسافر خسته ایم که می خواهیم در رودخانه به سوی دهکده ی پسرمان برویم.»
همان جا ایستاده بود که ناگهان متوجه غوغا و جنجالی شد که کنار حصار مرتع به راه افتاده بود. ابتدا آن جنجال چندان توجهش را جلب نکرد، اما بعد نسیم چیزی به گوشش رساند و ناگهان به خودش آمد. با این که با گذر سالیان دیدش به نحوی آزاردهنده ضعیف شده بود، قدرت شنوایی اش هنوز کاملا بی عیب و نقص باقی مانده بود، و بعد در ملغمه فریادهای برآمده از دل آن جمع در کنار حصار، صدای بیئتریس را که از ناراحتی اوج گرفته بود شنید.
وقتی که برای نجات، خیلی دیر شده بود، تازه وقت انتقام بود.
«ایشی گورو» در این رمان، ایده هایش در مورد خاطرات و هویت را که در داستان های قبلی نیز به آن ها پرداخته است، به شکل کامل مورد تحلیل و کاوش قرار می دهد.
در این مطلب می خواهیم با برخی از بزرگترین نویسندگان ژاپنی بیشتر آشنا شویم
ادبیات این سرزمین بسیار وسیع، نمایانگر وجوه مختلفی از زندگی مردم ژاپن، ابزاری برای قدردانی از سنت ها و همدلی آن ها با طبیعت است
چه اتفاقی می افتد وقتی دو ژانر علمی تخیلی و فانتزی، و انتظارات متفاوتی که از آن ها داریم، در تار و پود یکدیگر تنیده شوند؟
«بازماندهی روز» سومین کتاب کازو ایشیگورو است که در سال 1989 منتشر شده و در همان سال موفق به کسب جایزهی بوکر گردید
می توان درباره ی رمان صد سال تنهایی گفت که این اثر چیزی حیاتی را در مورد تجربه ی تاریخی صدها میلیون نفر در خود دارد که فقط به آمریکای لاتین خلاصه نمی شود
می توان گفت که هدف اصلی این ژانر، «زندگی بخشیدن به تاریخ» از طریق ساختن داستان هایی درباره ی گذشته یا یک دوره ی تاریخی خاص است.
سورئالیسم را بیشتر با هنرهای تجسمی می شناسند اما در واقع، این جنبش نه تنها در هنرهای تجسمی، بلکه در ادبیات ریشه دارد.
زمانی در تاریخ بشر، تمامی آثار ادبی به نوعی فانتزی به حساب می آمدند. اما چه زمانی روایت داستان های فانتزی از ترس از ناشناخته ها فاصله گرفت و به عاملی تأثیرگذار برای بهبود زندگی انسان تبدیل شد؟
اگر همیشه با دیده ی شک و تردید به رمان های عاشقانه و طرفداران آن نگریسته اید و علت محبوب بودن این ژانر، کنجکاوی تان را برانگیخته است، با این مقاله همراه شوید
رئالیسم جادویی، سبک ادبی فوق العاده جذاب و محبوبی است که از دل جهان بینی سحرآمیز مردم آمریکای لاتین به دنیای ادبیات وارد شده است.
کازوئو ایشی گورو، نویسنده ی دوست داشتنی و فوق العاده با استعداد ژاپنی/انگلیسی است که با شایستگی تمام، جایزه ی نوبل ادبیات سال 2017 را از آن خود کرد.
کتابی جذاب ،تاثیرگذار،عشق اکسل بینظیر هست ،فقط بخش پایانی اشکهای منو سرازیر کرد
روند داستان معمولیه ولی اخرش خیلی جالبه
نویسندههای ژاپنی انگلیسینویس، انگار همون نویسندههای کرهای هستند؛😒🥴 چقدر شل و بیروح مینویسند! .،.،.،.،.،.،. درعوض، نویسندگان ژاپنی که به زبان خود مینویسند چقدر عالی و زیبا و جذاب هستند کتابهایشان. 👽✌🏻😎
میشه چندتا کتاب خوب از ادبیات ژاپن معرفی کنید
کافکا در کرانه سوکورو تاکازاکی و سالهای تنهایی اش کلا کارهای کاروکی موراکامی همین غول مدفون مجموعه کارآگاه گالیله
سلام من فقط نظر شخصیمو میگم رمان اینقدر جذاب نیست که بخوام به دوستی تاکیید کنم حتما بخونه یا اینکه بخوام توی کتابخونه م داشته باشم اما به هرحال ارزش یکبار خوندن رو داشت تا پایان چیزهایی برای فاش شدن وجود داشت شخصیتها از فهمیدن رازها دچار هیجان نمیشدند تصویر سازیها چه صحنههای نبرد چه شخصیتها یا مناظر بیشتر به عهدهی خواننده و ذهنش واگذار شد اما درس زیبایی داشت این بود که برای استحکام عشق باید گاهی بخشید ، فراموش کرد و یا اعتراف کرد و در پایان نویسنده سبک خاصی رو برای نوشتن انتخاب کرد
خیلی کتاب خوبیه، پیشنهاد میشه.
منم توصیه میکنم بخونید. حس و حال عجیبی داره.
یک رمانِ اسطوره ای و فانتزی که عمیق و فلسفی هم هست.. حتما بخونید.. کلی کِیف داره
کتابی در ستایش فراموشی به منظور جلوگیری از کینه ،نفرت و انتقام
کتاب خوبیه ترجمه آقای سمی هم خوبه
یه مقدار روند کتاب یکنواخت و حوصله سر بره. تا صفحه ۲۴۰ که خوندم تقریبا هیچ هیجانی نداره ولی بازم ادامه میدم چون به هر حال بیشتر از نیمی از کتاب رو خوندم
کتاب پلیسی نیست که هیجان داشته باشه، مفهوم فلسفی داره
آقای سیاحی عزیز اینکه کتابی بتونه برای مخاطب کشش داستانی داشته باشه یکی از مولفههای اصلی ادبیاته و ربطی ب فلسفی بودن نداره... کتاب میتونه هم فلسفی باشه و هم مخاطب را با خودش همراه کنه و لازم نیس حتما کتاب پلیسی باشه! ضمن اینکه ایشون گفتن کتاب یکنواخت حوصلهبره و نگفتن از کتاب انتظار هیجان داشتن ک شما کتابای پلیسی رو ب رخ میکشید! حوصلهبر بودن ی چیز و هیجان داشتن چیز دیگه...