۱۶ ژانویه ۱۹۷۹، فرودگاه مهرآباد تهران. باد سردی از کوههای البرز دور و بر دو فروند هواپیمای ۷۰۷ را که در جلو پاویون سلطنتی یک طبقه سفید و مفروش با قالیهای ضخیم ایستاده اند جارو می کند. همین جا بود که در روزهای خوش تر، شاه ایران پادشاهان و دولتمردانی را که برای چاپلوسی و تایید بلندپروازیها و تقاضای اتحاد و پول و سایر نشانه های پادشاهی اش می آمدند، به پیشواز می رفت و بدرقه می کرد. هواپیماها آزمایش و بارگیری شده و آماده پروازند. خود شاه نیز در شرف عزیمت است.
از آتشهایی که گروههای جوانان با سوزاندن لاستیک و زباله افروخته اند دود خاکستری و سیاه به هوا برمی خیزد و این جوانان که در خیابانها گردش می کنند اتومبیلهای گران قیمت از قبیل « ب ام و » و مرسدس بنز را متوقف می سازند و بنزین آنها را خالی می کنند. اعتراض رانندگان اتومبیلها خلاف عقل است بخصوص اگر خارجی باشند. امریکاییها بخصوص از اینکه مورد ضرب و شتم قرار بگیرند، وحشت دارند. بهترین تضمین این است که تصویری از دشمن بزرگ و اغتشاش آفرین و سازش ناپذیر شاه، آیت آلله خمینی را روی شیشه جلو اتومبیلشان نصب کنند. یا بهتر اینکه یکی از نوارهایی را که آیت الله از تبعیدگاهش نزدیک پاریس ارسال نموده و مردم را تشویق به براندازی شاه کرده است، پخش کنند.