کتاب پرونده شب توت فرنگی

The Silent Dead
کد کتاب : 31404
مترجم :
شابک : 978-6004613453
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 352
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2006
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 7
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

«تتسویا هوندا» از نویسندگان پرفروش در ادبیات ژاپن

معرفی کتاب پرونده شب توت فرنگی اثر تتسویا هوندا

کتاب «پرونده شب توت فرنگی» رمانی نوشته «تتسویا هوندا» است که اولین بار در سال 2006 چاپ شد. «ریکو هیمه‌کاوا»، کارآگاهی 29 ساله در بخش جنایی پلیس توکیو است که مدام با اظهارنظرهای زن‌ستیزانه و تبعیض آمیز از طرف جامعه و همکارانش مواجه می شود. «ریکو» به همراه افسران دیگر، مشغول تحقیق درباره قتل هولناک مردی است که در برزنت پیچیده شده و در میان بوته های نزدیک به پارکی در خارج از شهر رها شده است. این پرونده، پیشرفت چندانی نمی کند تا این که «ریکو» با پیگیری سرنخی به ظاهر بی اهمیت، باعث پیدا شدن ده جسد دیگر در شرایطی مشابه با نخستین قربانی می شود. تلاش ها برای یافتن ارتباط میان قربانی ها و دستگیری قاتل، «ریکو» و گروهش را از کوچه پس کوچه های وهم انگیز توکیو به تاریک ترین گوشه و کنارهای «دیپ وب» می برد.

کتاب پرونده شب توت فرنگی

تتسویا هوندا
«تتسویا هوندا» نویسنده ژاپنی رمان های معمایی و تریلر، و یکی از نویسندگان پرفروش در کشور زادگاه خود است. او عضو «انجمن نویسندگان داستان های معمایی ژاپن» است و جوایز ادبی معتبر متعددی را در کارنامه دارد.
نکوداشت های کتاب پرونده شب توت فرنگی
With a complex plot, and richly developed characters.
با پیرنگی پیچیده، و کاراکترهایی بسیار خوش-ساخت.
Publishers Weekly Publishers Weekly

With a smart, and fearless heroine.
با یک قهرمان زن باهوش و بی باک.
Library Journal Library Journal

An exciting ride through Japanese police politics and Tokyo’s darkest street corners.
سفری هیجان انگیز در دنیای سیاست های پلیس ژاپن و تاریک ترین گوشه و کنارهای خیابان های توکیو.
Naomi Hirahara, author

قسمت هایی از کتاب پرونده شب توت فرنگی (لذت متن)
من همه چیز را به یک رنگ می بینم؛ البته نه مانند عکسی سیاه و سفید. تصویری که می بینم نه از آن حاشیه های لطیف دارد و نه عمق؛ حس واقعیت هم نمی دهد. بیشتر شبیه یک نقاشی آبرنگ مزخرف است، منظره ای تیره و تار و بی معنا. لکه جوهری که روی یک صفحه کاغذ سفید ریخته شده-اینجا که من در آن زندگی می کنم، جهان رنگش خاکستری است.

آن خانه پیش-ساز، زهوار در رفته و قدیمی بود و دیوارهایش به خاطر باران سیاه شده بود. در ورودی، باز بود. در سکوت آن را هل دادم و بازش کردم. بلافاصله بوی تندی احساس کردم. آن خانه مریض و پوسیده بود.

سایه ای ظاهر شد و جلوی در اتاق پذیرایی ایستاد. به افتخار من لباس پوشیده بود. یک پیراهن ورزشی آستین حلقه ای به تن داشت. به نظرم خاکستری بود، یا قهوه ای. شاید هم اصلا لباسی به تن نداشت. همه اسباب و اثاثیه آن خانه کثیف بود. کثافت و زشتی، دنیای من را پر کرده بود.