چشم اسفندیار شازده احتجاب پایان آن بود.بعدها ظاهرا یکی از دوستان ,بی انکه خود بداند چه کمک بزرگی دارد به شازده احتجاب می کند,از آدم غریبی حرف زده بودکه در محله آنها,کوچه ملاباشی اصفهان زندگی می کردو عادت داشت خبر مرگ به مردم بدهد.آدمی دراز و باریک و خل وضع با چشمهایی پر خنده و آبکی .در واقع نوعی پیک مرگ بود.هر جا پیدایش می شد همه می فهمیدند کسی مرده است.گلشیری با این خبر گمشده اش را پیدا می کند. جالب اینکه در واقعیت هم اسم این مردمراد بود.خلاصه مراد محله ملاباشی می شود یکی از ارکان مهم رمان شازده احتجاب و پایان آن را نجات می دهد و یکی از درخشان ترین رمانهای فارسی را رقم میزند.