1. خانه
  2. /
  3. کتاب تا روشنایی بنویس!

کتاب تا روشنایی بنویس!

نویسنده: احمد اخوت
5 از 2 رأی

کتاب تا روشنایی بنویس!

Ta Roshanaee Benevis
٪15
300000
255000
معرفی کتاب تا روشنایی بنویس!
"تا روشنایی بنویس!" کتابی است از زبان شناس و مترجم شناخته شده ی ایرانی، "احمد اخوت" که در این اثر با روایت منحصر به فرد و نوشتار مخصوص به خودش از "نوشتن" می نویسد. او به ارواح منزوی داخل قلم اشاره می کند و از انسان هایی سخن می گوید که به جز نوشتن، مامن دیگری ندارند. کاری بس دشوار و طاقت فرسا، که در آن روح نیز همراه جسم مشقت می کشد و عرق می ریزد و "احمد اخوت" در "تا روشنایی بنویس!"، به ناگفته ها و نانوشته های این اهالی می پردازد.
روزگاری می رسد که چنین فردی حتی از تنها مامن خود نیز می هراسد و مواجهه با کاغذ سفید، تمام توانایی او را برای نوشتن می بلعد. اکنون حال این فرد را تصور کنید که نه می تواند قلم را روی کاغذ بچرخاند و نه می تواند از نوشتن دست برگیرد. او در گردابی از کسالت و کلافگی گرفتار می آید و اضطراب نوشتن و ننوشتن، وی را هر لحظه در هم می کوبد. گاهی هم نویسندگان از این مخمصه عبور می کنند و در چاله ی دیگری گرفتار می آیند؛ چاله ی نوشتن و نابود کردن. "احمد اخوت" از همه ی این ها می نویسد و حتی از از وابستگی به اشیاء، علی الخصوص وابستگی به کتاب و قلم در نویسندگان نیز سخن می گوید. از اندوه خواستن و نتوانستن، خواندن و نوشتن، نخواندن و ننوشتن، همه و همه در "تا روشنایی بنویس!" همچون افسونی که از دل صفحه ها بیرون می جهد، بر جان خواننده می نشیند و شاید خواننده ی این کتاب را نیز همچون شخصیت هایی که به آن پرداخته شده، طلسم کند.
درباره احمد اخوت
درباره احمد اخوت
احمد اخوت (زاده ۱۳۳۰ در اصفهان) داستان‌نویس، داستان‌شناس، مترجم و منتقد ادبی است. وی دارای مدرک دکترای زبان‌شناسی و نشانه‌شناسی است. وی از یاران حلقه ادبی جنگ اصفهان بوده‌است. همچنین وی عضو شورای نویسندگان فصلنامه زنده رود است.
دسته بندی های کتاب تا روشنایی بنویس!
قسمت هایی از کتاب تا روشنایی بنویس!

چشم اسفندیار شازده احتجاب پایان آن بود.بعدها ظاهرا یکی از دوستان ,بی انکه خود بداند چه کمک بزرگی دارد به شازده احتجاب می کند,از آدم غریبی حرف زده بودکه در محله آنها,کوچه ملاباشی اصفهان زندگی می کردو عادت داشت خبر مرگ به مردم بدهد.آدمی دراز و باریک و خل وضع با چشمهایی پر خنده و آبکی .در واقع نوعی پیک مرگ بود.هر جا پیدایش می شد همه می فهمیدند کسی مرده است.گلشیری با این خبر گمشده اش را پیدا می کند. جالب اینکه در واقعیت هم اسم این مردمراد بود.خلاصه مراد محله ملاباشی می شود یکی از ارکان مهم رمان شازده احتجاب و پایان آن را نجات می دهد و یکی از درخشان ترین رمانهای فارسی را رقم میزند.

مقالات مرتبط با کتاب تا روشنایی بنویس!
مسابقه ادبی ایران کتاب (اولین دوره)
مسابقه ادبی ایران کتاب (اولین دوره)
ادامه مقاله
آشنایی با فن روایی «پیش آگاهی»
آشنایی با فن روایی «پیش آگاهی»

این تکنیک که با نام «آینه داری» نیز شناخته می شود، در صورت استفاده ی درست و مناسب، روشی عالی برای خلق تعلیق و تنش دراماتیک در مخاطبین است.

چگونگی خلق داستان های جدید از قصه های قدیمی
چگونگی خلق داستان های جدید از قصه های قدیمی

«زاویه ی دید»، داستان ها را به آثاری جدید تبدیل می کند و نشان می دهد ما به جای نیاز داشتن به مجموعه ای جدید از رویدادها، فقط به شیوه ای جدید برای نگاه کردن به آن ها نیاز داریم.

«عناصر داستانی» را بهتر بشناسیم
«عناصر داستانی» را بهتر بشناسیم

نوشتن یک داستان، مانند ساختن یک خانه است: ممکن است تمام ابزار و ایده های مورد نیاز را در اختیار داشته باشید، اما اگر پِی و و بنیان اثر محکم نباشد، حتی زیباترین سازه ها نیز دوامی نخواهند داشت.

آشنایی با شخصیت «ضد قهرمان» در ادبیات
آشنایی با شخصیت «ضد قهرمان» در ادبیات

کاراکترهایی پیچیده که وجهی تاریک در وجود آن ها به چشم می خورد

آشنایی با انواع سبک های نگارش و شیوه استفاده از آن ها
آشنایی با انواع سبک های نگارش و شیوه استفاده از آن ها

در این مطلب به چهار نوع اصلی در سبک های نگارش می پردازیم و همچنین، شیوه ی استفاده از آن ها را مرور می کنیم.

آشنایی با نقطه نظرهای روایی در داستان ها
آشنایی با نقطه نظرهای روایی در داستان ها

وقتی در حال نوشتن یک داستان هستید، باید تصمیم بگیرید که راوی قصه چه کسی است و داستان را برای چه کسانی تعریف می کند

نظر کاربران در مورد "کتاب تا روشنایی بنویس!"
2 نظر تا این لحظه ثبت شده است

« پیشینیان هر وقت می‌خواستند کسی را نفرین کنند ، ارزو می‌کردند نویسنده شود زیرا که این عرق ریزی جسمی و روحی است هر دو.» جمله ای زیبا از کتابی که پیامش این است « تا روشنایی داری ، بنویس »

1403/08/04 | توسطمحمد صدرا - کاربر سایت
0
|

این کتاب جزو کتابی‌های است که از تمام شدنش می‌ترسی و خدا خدا می‌می کنی که تمام نشود

1403/01/22 | توسطکاربر سایت
3
|