یادآوری و خاطره و تلاش برای نوشتنشان، نه در معنای خاطرهنویسی، که گونهای نوشتن از خود در معنای رجوع به بسیطترین تجربههای شخصی ما، به شکل عجیبی در زمانهی معاصر جذاب و خواستنی شدهاست. این میل به خودزندگینگاری و نوشتن روایتهایی از خود، از دل تماشای اشتراک و امکان تجربههای گونهگون سمعی و بصریست؛ انسان امروزی بهراحتی در فرمهای مختلف حملونقل سفر میکند، موسیقی متنوع میشنود، در وبلاگها و اکانتهای فیسبوک، اینستاگرام و توییتر، زندگیهای دیگران را میخواند و تماشا میکند، و زادهی دوران سینماست! سینما که به قول «ویم وندرس» کاری کرد که ما با شنیدن کلمهی درخت، به یاد یک درخت در یک فیلم/ فیلمها بیفتیم نه درختی در محیط پیرامونمان. با اینهمه و فهم این مهم که تنوع تجربهی زیستی و عیش دیداری – شنیداریمان ما را در وضعیتی قرار داده که نوشتن از خود را چنان ادبیتی ویژه عزیز میداریم، اهمیت کتابی مثل «ادبیات من» بیشتر هویدا میشود. کتابی با جامعیتی یگانه که به مثابهی سیروسلوکی شناختی و نقادانه به ژانرهای نوشتن از خود و روایتگری شخصی پرداخته و اهمیت لذت نوشتن در مسیرهای بازگشت به خود و بازنمایی گذشتهی فردی. «سدونی اسمیت» و «جولیا واتسون» کتاب «ادبیات من» را در نه فصل که هرکدام مستقل از دیگری، پیوستاری دقیق و درست ساختهاند، در مسیرش، تاریخ هنر، فلسفه، ادبیات، سینما و ... را احضار کرده و همچون رهروی یگانه، طریقت بودن در این مسیر و چگونگی نقد و تحلیلش را نشانمان میدهد.
کتاب ادبیات من