کتاب رویاهای خطرناک

Dreaming Dangerous
کد کتاب : 32967
مترجم :
شابک : 978-6004627542
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 133
سال انتشار شمسی : 1403
سال انتشار میلادی : 2018
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 6
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

«لارن دیستفانو» از نویسندگان پرفروش نیویورک تایمز

معرفی کتاب رویاهای خطرناک اثر لارن دیستفانو

کتاب «رویاهای خطرناک» رمانی نوشته «لارن دیستفانو» است که نخستین بار در سال 2018 به انتشار رسید. «پلام»، «آرتم»، «وین» و «گوئندل» بهترین دوستان هم هستند و همه چیز را با هم شریک می شوند—حتی رویاهایشان را. آن ها از کودکی در این مدرسه بوده اند اما چیزهای زیادی هست که نمی دانند. چرا آن ها انتخاب شدند تا در این مدرسه حضور یابند؟ مردان و زنان صورتی پوش که از آن ها نمونه های خون می گیرند و سوالات زیادی می پرسند، با این اطلاعات چه می کنند؟ پس از مدتی «آرتم» در دنیای واقعی ناپدید می شود و در یک رویا به سراغ «پلام» می رود تا به او هشدار دهد: «باید از اینجا بروی.» بچه ها جست و جو را آغاز می کنند، و طولی نمی کشد که اسراری عجیب و تاریک درباره مدرسه برملا می شود.

کتاب رویاهای خطرناک

لارن دیستفانو
لارن دیستفانو زاده ی 13 اکتبر 1984 ، نویسنده آمریکایی است. او در نیوهاون کنتیکت متولد شده است و دارای مدرک انگلیسی از کالج Albertus Magnus است. اولین کتاب او در سال 2011 توسط سایمون و شوستر منتشر شد.
نکوداشت های کتاب رویاهای خطرناک
This gothic-flavored story is by turns lovely and harrowing.
این داستان با رگه های گوتیک، هم دوست داشتنی است و هم تشویش آور.
Publishers Weekly Publishers Weekly

A thrilling adventure.
یک ماجراجویی مهیج.
Kirkus Reviews Kirkus Reviews

A natural fit for Stranger Things fans.
انتخابی عالی برای طرفداران سریال «چیزهای عجیب».
Booklist Booklist

قسمت هایی از کتاب رویاهای خطرناک (لذت متن)
صدای غرش بلندی شنید. وقتی بیرون را نگاه کرد، میان آسمان خاکستری و برگ های سرگردان در هوا، سایه تاریک و لرزان یک هیولا را دید. هیولا قدبلند بود و پشت خمیده ای داشت. شبیه خرس بود، اما با گوش های بلند و تیز. وقتی به «پلام» نگاه کرد، برق قرمزی در چشم هایش ظاهر شد.

«پلام» کسی نبود که جلوی هیولاهای رویاهایش کم بیاورد؛ ولی احساس می کرد این یکی با بقیه فرق دارد. دلیلی برای مخفی شدن نبود. تمام درهای راهرو، نقاشی شده بودند و راهی برای عقب نشینی وجود نداشت.

نوشت: «دارن میان دنبالمون.» چشم هایش را در تاریکی جمع کرده بود. نوک انگشتانش را روی گلویش گذاشت و با کمک تیک تیک ساعت آونگی، نبض و تعداد تنفس در دقیقه را اندازه گرفت. تمام علائم حیاتی و جزئیات خوابش را ثبت کرد؛ چون ممکن بود در دنیای بیداری، جزئیات خواب از یادش بروند. آخرین یادداشت را نوشت: «برای اولین بار از خواب پریدم.»