حتی بهتر از کتاب قبلی، دنباله ای که هیجانی بی وقفه را از ابتدا تا انتها ارائه می کند.
یک داستان معمایی مسحورکننده که مورد استقبال طرفداران قرار خواهد گرفت.
یک جهان جادویی شگفت انگیز.
«سرافینا» اصلا سر درنمی آورد چرا وقتی حمله می کند، همه حیوانات جنگل از ترس خشکشان می زند. اگر مرگ از دل تاریکی، با چنگ و دندان روی او می پرید، او می جنگید یا پا به فرار می گذاشت یا بالاخره کاری می کرد. کسی از حیوانات کوچک جنگلی مثل موش و خرگوش و سنجاب توقع ندارد شجاع باشند، ولی آخر از وحشت میخکوب شدن چه فایده ای دارد؟
ضربان قلب «سرافینا» بالا رفت و تمام حواسش تیزتر شدند. یک دفعه توانست هرچه را در جنگل اطرافش بود، حس کند؛ صدای قورباغه درختی که بیست-سی قدم پشت سرش روی شاخه ای حرکت می کرد، صدای جیغ پرنده ای تنها در دوردست، یک لحظه هم خفاشی را دید که بالای سایبان درهم و برهم درخت ها در آسمان پرستاره، عین تیر پرواز می کرد.
البته تمام این ها محض تمرین بود؛ گشتن و تعقیب کردن و یورش بردن و به چنگ آوردن شکار. «سرافینا» موجودات وحشی را که شکار می کرد، نمی کشت. نیازی به این کار نداشت، اما حیف که آن ها این را نمی دانستند! او خود وحشت بود! خود مرگ بود!
به نظرتون بخرم؟ حتما نظرتون رو بگین.
آره اگه جلد اول خونده باشی
اره بینظیره. البته اگه ژانر وحشت دوست داشته باشین.