اثری از نویسنده ای بزرگ.
شگفت آور.
هوشمندانه، هشداردهنده و با طنزی سیاه.
دو دقیقه بی حرکت در رختخواب ماند، گویی کاملا مطمئن نبود که بیدار شده یا هنوز خواب است. در مورد حقیقی یا رویایی بودن آنچه در اطرافش بود، تردید داشت. شاید آنچه می دید ادامه ی رویاهای درهم و مغشوش وی بود. به هرحال خیلی زود حواس و درک عادی روزانه ی خویش را بازیافت. دیوارهای سبز کثیف دودزده و غبارگرفته ی اتاق کوچک، قفسه ها و صندلی های چوبی، میز قرمزرنگ و کاناپه ی چرمی قرمز با گلهای سبز ریز بر روی آن و لباسهایی که شب گذشته باشتاب روی آن کپه کرده بود با نگاهی آشنا به او مینگریستند.
شیطان، نقشه نمی چیند، به هر حال اگر انسان ها خوب بودند، او اصلا وجود نداشت.
آن گاه روز مه آلود پاییزی، کثیف و تیره از پنجره ی تیره و تار به درون اتاق سرک کشید و شکلکی زشت و خصمانه درآورد. حالا دیگر آقای گولیادکین کمترین تردیدی نداشت که دیگر در سرزمین رویاها نیست، بلکه در شهر پترزبورگ و در آپارتمان خود در طبقه ی چهارم ساختمان بزرگ در شستیلا و چنی به سر می برد. پس از این کشف مهم چشمانش را با حالتی عصبی بست، انگار افسوس می خورد که از سرزمین رویاهایش بیرون آمده است.
مطالعه ی فلسفه به منظور درک چگونگی تکامل ذهن و اندیشه ی بشر در طول زمان، اهمیت بسیاری دارد
ژوزه ساراماگو در سال 1998 میلادی به خاطر خلق داستان هایی افسانه وار، برنده ی جایزه ی نوبل ادبیات شد.
عالی بود محشر بود یکی از قشنگترین و خوش داستانترین کتاب هایی بود که تو عمرم خوندم.
کدوم ترجمه رو پیشنهاد میکنید؟
قطعا انتشارات مروارید.
سلام جلد سخت و جلد نرم انتشارات مروارید هر دو یک قیمت هست؟!