من به تازگی رمان سیر عشق را منتشر کرده ام. اما در اینجا قرار نیست در مورد رمان صحبت کنم. بیشتر مایلم درباره محورهای اصلی این رمان بحث کنم. بعضی ها به من می گویند چرا به خودت زحمت نوشتن رمان را دادی. تو نویسنده ی آثار غیرداستانی هستی. دلیل نوشتن این رمان این است که من باور دارم بسیاری از عقاید ما درباره ی عشق برگرفته از رمان هایی است که خوانده ایم. همینطور فیلم هایی که دیده ایم یا آهنگ هایی که شنیده ایم و امثال آن. اصولا ایده های ما به واسطه ی روایت های عشقی که می خوانیم فرم می گیرند. این حرف البته کمی بی رحمانه است. چراکه باور ما بر این است که عشق ناگهانی است و در این مورد به خصوص تحت تاثیر دیده ها و خوانده هایمان نیستیم. اما من معتقدم ما از یکایک این روایت ها تاثیر می پذیریم. ما در بافتی کاملا تاریخی و اجتماعی عاشقی را تجربه می کنیم. جمله قصار گزنده ای هست از راشفوکو با این مضمون که آدم هایی هم هستند که اگر درباره عشق نشنیده بودند هرگز عاشق نمی شدند. خب این حرف اندکی زیاده از حد افراطی است اما ایده ی اصلی این است که ما در عشق بسیاری از سرنخ ها را از جهان بیرون می گیریم.
از رسانهها گرفته تا زندگی روزمره، هنوز هم عشق یکی از مهمترین موضوعات مورد بحث است. عشق به عنوان یکی از بهترین احساسات روز زمین توصیف میشود، چیزی که خیلی از انسانها نمیتوانند بدون آن زندگی کنند.
آلن دوباتن، فیلسوف و نویسنده ی سوئیسی-انگلیسی همواره به دنبال پاسخی برای مهمترین پرسش های زندگی انسان بوده است.
اگر همیشه با دیده ی شک و تردید به رمان های عاشقانه و طرفداران آن نگریسته اید و علت محبوب بودن این ژانر، کنجکاوی تان را برانگیخته است، با این مقاله همراه شوید