هرگاه از امیدواری بیش حد دست برداریم، دیگر عصبانی نخواهیم شد.
چه چیزی ناکامی ها و درماندگی های مارا کاهش می دهد؟ این که بفهمیم از دنیا چه انتظاری می توانیم داشته باشیم و دریابیم که امید چه چیزی را داشتن امری به هنجار است. هر وقت از دستیابی به امر مورد علاقه ی خود باز بمانیم، عصبانیت ما را فرا نمی گیرد؛ فقط هنگامی عصبانی می شویم که عقیده داشته باشیم لیاقت به دست آوردن آن چیز را داریم.
زندگی اجتماعی، سرشار است از اختلاف و تضاد میان برداشت های دیگران از ما و واقعیت وجودی ما. وقتی محتاط هستیم، به حماقت متهم می شویم. کمرویی ما نشانه ی غرور و تمایل به جلب چاپلوسی شمرده می شود، می کوشیم تا سوءتفاهم را از میان برداریم ولی دهانمان خشک می شود و نمی توانیم جملات مورد نظر خود را بیان کنیم. دشمنان سرسخت به مقام هایی منصوب می شوند که ما را زیردست آنان می سازد. در برابر دیگران سرزنشمان می کنند. در نفرتی که نامنصفانه معطوف به فیلسوفی بی گناه (سقراط) شده، طنین و پژواک همان آزار و اذیتی را تشخیص می دهیم که کسانی که نسبت به رعایت عدالت در حق ما ناتوان یا بی میل هستند، بر ما روا می دارند.