کاوشی درخشان و شعرگونه در رابطه با زیبایی.
پژوهشی شکوهمند درباره ی قدرت زیبایی و تأثیر عمیقی که بر زندگی ما دارد.
مقاله ی واضح و در عین حال پرظرافت آرمسترانگ در باب مفهوم زیبایی.
اغلب وقتی سعی می کنیم دلیل زیبا بودن چیزی را شرح دهیم، در مورد رابطه ی اجزای متفاوت آن حرف می زنیم. می گوییم انحنای پایه صندلی ای به انحنای پشتی آن «می آید»؛ تم ویولن با آهنگ پیانو کامل می شود؛ کاناپه با قالیچه «هماهنگ» است. تمامی این مشاهدات بر اندیشه ای واحد استوارند. دو عنصر مجزا در صندلی، موسیقی یا قالیچه با هم عملکرد خوبی دارند. اما آیا می توانیم در مورد چگونگی این «به هم آمدن» بیشتر توضیح بدهیم؟ و مهم تر از این، چرا این موضوع ما را به هیجان می آورد؟
هوگارت نخستین بررسی علمی خود را در باب زیبایی با همین لباس های زیر شروع کرد. او همین تجربه را تکرار کرد، و از ما خواست که زیباترین بینی، مدل موی سر و پایه میز را از میان سلسله تصاویری درجه بندی شده برگزینیم. او معتقد است که در هر مورد، زیباترین تصویر ویژگی یکسانی دارد: تصویر مورد نظر خطوطی با انحناهای ملایم دارد.
تغییر ما را سرگرم و تهییج می کند. با این همه، تغییر زیادی یا سریع نیز عامل گیجی و سردرگمی و ملال است. به این ترتیب، قانون مندی یا تشابه نیز خود مایه ی تسلای خاطر و آرامش است. از دیگر سو، یکدستی بیش از حد نیز ملال انگیز و خسته کننده است. بنابراین، لذت بخش ترین چیزها آن هایی هستند که توامان هم میل ما را به تنوع و گوناگونی برآورده کنند و هم نیاز ما را به یکدستی و همانندی محترم بشمارند و میان تهییج و آرامش، و هیجان و امنیت تعادلی عالی برقرار کنند. تجربه ی زیبایی درست در میانه ی راه ملال و تخلیه ی نیروی حاصل از هیجان و شور تحقق می یابد.
من نتونستم با این کتاب ارتباط برقرار کنم
من نتونستم با این کتاب ارتباط برقرار کنم