کتاب بارون ساز

Baroon saz
کد کتاب : 33678
شابک : 978-6002297525
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 177
سال انتشار شمسی : 1396
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب بارون ساز اثر علیرضا محمودی ایرانمهر

کتاب "بارون ساز" نوشته‌ی علیرضا محمودی ایرانمهر، شامل هجده داستان کوتاه باورپذیر است که جادو و تخیل خاص خود را به چشم می‌آورد و به صورت سوررئالیستی نگاهی شاعرانه به مشکلات انسان‌ها ارائه می‌دهد.

نویسنده با ظرافت و رویاگونه، در داستان‌ها با تنهایی آدم‌ها، آرزوها، خیالات و کمبودهایشان برخورد می‌کند. هر داستان در این مجموعه دارای ساختار، زبان و فضای مخصوص به خود است.

داستان‌های این کتاب همگی عنصری فراتر از واقعیت دارند؛ به عنوان مثال، مردی که باران می‌سازد و هر جا که انتظار می‌کشد هوا ابری و بارانی می‌شود. او می‌تواند آرزوهای مردم را برآورده کند و آن‌ها را در مجموعه‌های خصوصی‌اش نگه دارد.

فضای اصلی داستان‌های این کتاب نمایان‌گر تجربه‌ها و سلیقه‌ی نویسنده در یافتن موضوعات جدید و اجرای متفاوت آن‌هاست. در دنیای ایرانمهر، عناصر متافیزیکی و ارواح مردگان، کنار انسان‌های عادی ظاهر می‌شوند و در برخی داستان‌ها روابطی که بین شخصیت‌ها برقرار می‌شود، فاجعه‌آمیز است. آدم‌های او با جهان پیرامون خود برخورد می‌کنند، که گاهی بی‌وفا و هزینه‌ی بیهوده‌ای برای جسارت‌هایشان می‌پردازند، و گاهی به ترس از اتفاق‌های بیرون گرفتار می‌شوند و تلاش می‌کنند تا ماجراها را به نفع خود پیش ببرند.

کتاب بارون ساز

علیرضا محمودی ایرانمهر
علیرضا محمودی ایرانمهر زادهٔ ۱۳۵۳ در مشهد، منتقد، داستان‌نویس و فیلمنامه‌نویس ایرانی است.از مهم‌ترین آثار علیرضا محمودی ایرانمهر می‌توان به فعالیت در فیلم دلداده، فیلم آزادراه و فیلم دلخون اشاره کرد.علیرضا محمودی ایرانمهر کار حرفه‌ای خود را از سینما آغاز کرد و سال 1387 در فیلم دلخون به کارگردانی محمدرضا رحمانی به عنوان نویسنده فعالیت داشته است. گرچه موفقیت این اثر نسبت به آثار شاخص بعدیش مانند فیلم دلداده، بیشتر نبود اما تجربه خوبی برای علیرضا محمودی ایرانمهر محسوب می...
قسمت هایی از کتاب بارون ساز (لذت متن)
آن سوی باغچه های تازه ساز، در قسمت قدیمی تر گورستان، توده ای از آرزوهای بی مصرف مانده روی هم تلنبار شده اند، شبیه محل دفن زباله های پایتختی بزرگ. کوهی از زباله درون دره ای از زباله فرو می ریزد. آدم هایی شبیه مترسک با چوب دستی های دراز شان زباله ها را زیرو رو می کنند. میان تپه های زباله با لباس هایی ژنده بالا و پایین می روند و گاه لا به لای کیسه های نایلونی، گنج های کوچکی برای بردن می یابند. زنی با چشمان عسلی توی ماشینی رو باز در جاده ای ساحلی با نخل های بلند که باد موهایش را تکان می دهد. این آرزوی رضا، پنجاه و هفت ساله است. پنج سال پیش در جاده ی ورامین مرد.