کتاب روایت های هولناک 1

Uncle Montague's Tales of Terror
(عمو مونتاگ)
کد کتاب : 41239
مترجم :
شابک : 978-6222440442
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 238
سال انتشار شمسی : 1400
سال انتشار میلادی : 2007
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

قصه های ترسناک عمو مونتاگ
Uncle Montague's Tales of Terror
کد کتاب : 34311
مترجم :
شابک : 978-6004628976
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 173
سال انتشار شمسی : 1403
سال انتشار میلادی : 2007
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 8
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

قصه های ترسناک عمو مونتاگ
Uncle Montague's Tales of Terror
کد کتاب : 134737
مترجم :
شابک : 978-6227869613
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 180
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2007
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب قصه های ترسناک عمو مونتاگ اثر کریس پریستلی

این رمان جذاب ، مهیج و هیجان برانگیز، بیش از اندازه کافی عنصر ترس و دلهره را برای پرشورترین طرفداران داستان های ترسناک با خود به ارمغان آورده است.
کتاب قصه های ترسناک عمو مونتاگ نوشته نویسنده ای مشهور به نام کریس پریستلی است.

عمو مونتایگ در خانه ای بزرگ تنها زندگی می کند ، اما دیدارهای منظم برادرزاده اش ، ادوارد ، به وی این فرصت را می دهد تا ترسناک ترین داستان هایی را که می داند برای او بازگو کند.
با گسترش هر داستان ، مشخص می شود که چیزی شوم در این رمان وجود دارد.
الگویی از زندگی های جوان به بیراهه کشیده شده به وحشتناک ترین روش های ممکن پدیدار می شود. اشباحی رعب آور محیط سرد و تاریک خانه را در بر می گیرند.
ادوارد جوان شروع به تعجب می کند که عمو مونتایگ چگونه این داستان های شنیع را می داند و در نهایت متوجه می شود که زندگی عموی مرموزش جنبه تاریک تری هم دارد.
این اثر داستانی هوشمندانه نوشته شده توسط کریس پریستلی کاملا مخاطب را با خود همراه میکند. گویا عموی مرموز در این رمان حکم یک راوی پیر را دارد که قرار است تمام توان خودش را برای ترساندن ما مصرف کند. واقعا او از روایت این گونه داستان ها چه قصدی دارد؟

کتاب قصه های ترسناک عمو مونتاگ


ویژگی های کتاب قصه های ترسناک عمو مونتاگ

نامزد جایزه کتاب منچستر سال 2009

نامزد جایزه ادبیات نوجوان آلمان سال 2011

نامزد نشان کارنگی سال 2009

کریس پریستلی
کریس پریستلی (متولد 1958) یک نویسنده و تصویرگر کتاب کودکان بریتانیا است. او در کمبریج، انگلیس زندگی می کند.کریس پریستلی در ولز و جبل الطارق بزرگ شد ، جایی که به عنوان کودک نه ساله، در یک مسابقه داستان نویسی روزنامه محلی موفق به کسب مدال شد. در سال 1976، پس از گذراندن دوران نوجوانی در نیوکاسل تین، وی به تحصیل تصویرگری در منچستر پلی تکنیک، و در سال 1980 به لندن رفت.او به عنوان تصویرگر برای طیف گسترده ای از مشتری ها کار می کرد و کارهای او به طور مرتب در The Times ، The Listener و The Observer ظا...
قسمت هایی از کتاب قصه های ترسناک عمو مونتاگ (لذت متن)
از آن دروازهی دولنگه اصلا خوشم نمی آمد. فترش خیلی محکم بود و عمو هیچ وقت آن را به موقع روغن کاری نمی کرد. بگذریم. من هروقت از آن دروازه رد می شدم، ترس عجیبی سراغم می آمد و احساس می کردم دارم لای آن گیر می کنم. درست همان لحظه ای که ترس در دلم افتاده بود، خیال می کردم انگار چیزی از پشت سر به طرفم می آید. البته با سرعت تمام، لنگهی غژغژوی دروازه را عقب کشیدم و به زور از لای آن رد شدم، هر دفعه با دیدن جنگل که در آن سوی دیوار کوتاه سنگی، درست مثل سابق بود، نفس راحتی می کشیدم. با وجود این، در همان حال و هوای کودکی، به محض آنکه از حصار رد می شدم، دوباره به پشت سرم نگاهی می انداختم به امید آنکه - یا از ترس آنکه - کسی یا چیزی آن طرف باشد؛ ولی هرگز کسی نبود.

البته گاهی هم چند نفری آن دور و بر بودند. بچه های روستا گاهی در آن اطراف مخفی می شدند. نه من با آنها کاری داشتم، نه آنها با من. مدرسه ی من با آنها فرق داشت، نه اینکه بخواهم بژ بدهم، ولی اصلا دنیای من با آنها فرق می کرد. بعضی وقتها آنها را میان درختان میدیدم. آن روز هم دیدم. نزدیک نیامدند و حرفی هم نزدند، ساکت میان سایه ها ماندند، معلوم بود می خواستند مرا بترسانند و موفق هم شده بودند، اما خودم را محکم گرفتم تا نفهمند ترسیده ام، وانمود کردم هیچ کدام را ندیده ام و به راهم ادامه دادم حصار از انبوه علف های بلند و درهم برهم پوشیده شده بود و گرزهای قهوه ای و خشکیدهی خار از همه جای آن در آمده بود. همان طور که از مسیر علف های زیر پا له شده به طرف دروازهی باغ می رفتم، دیدم چیزی شبیه خرگوش با قرقاول در لابه لای علفها دوید.