مارلو به آپارتمانش برمی گردد. وقتی درهای آسانسور در طبقه 4 باز می شود ، دختری را می بیند که همانطور که والدو توصیف کرده بود لباس پوشیده بود. او پیشنهاد می کند که از کلاه و کاپشن بیرون بیاید و به آپارتمانش برود تا از آمدن پلیس جلوگیری کند. در حالی که او در حال مخلوط کردن چند نوشیدنی است ، او اسلحه را بیرون می آورد. معلوم می شود والدو فردی به نام جوزف کوتس بوده که در ساختمان مارلو نیز زندگی می کرده است.
بانو پشت سرش می آید و اسلحه ای به دنده هایش می زند. مارلو به او زانو می دهد. او می رود و مارلو با پلیس تماس می گیرد. او با کارآگاه کوپرنیک صحبت می کند تا اعتراف کند که مرد را پایین آورده است.
ریموند تورنتون چندلر (زاده 23 ژوئیه 1888-26 مارس 1959) نویسنده و فیلمنامه نویس آمریکایی-انگلیسی بود. در سال 1932 ، در سن چهل و چهار سالگی ، چندلر پس از از دست دادن شغل خود به عنوان مدیر شرکت نفت در دوران رکود بزرگ ، نویسنده داستان پلیسی شد. اولین داستان کوتاه او با عنوان "باج گیران شلیک نمی کنند" در سال 1933 منتشر شد. اولین رمان او ، خواب بزرگ ، در سال 1939 منتشر شد. علاوه بر داستانهای کوتاه ، چندلر در طول زندگی خود هفت رمان منتشر کرد در یک سال قبل از مرگ ، او به عنوان رئیس نویسندگان اسرار آمیز آمریکا انتخاب شد.
چندلر تأثیر سبکی عظیمی بر ادبیات رایج آمریکایی داشت. او به همراه داشیل همت ، جیمز ام. کین و دیگر نویسندگان ماسک سیاه ، بنیانگذار مکتب پلیسی داستانی هستند.
کتاب باد سرخ