این داستان ثابت می کند دوستی و خنده می تواند حتی از کهکشانی از تفاوت ها نیز فراتر برود.
یک ماجراجویی علمی تخیلی عجیب با لایه ای غافلگیرکننده از کنایه های سیاسی.
فوق العاده مبتکرانه، و واقعا مهم.
از خواب مصنوعی که بیدار شدم، اولین چیزی که شنیدم صدای مامان بود. «هی، لن... هی... بیدار شو لن.» داشت با نوک انگشتانش به آرامی موهای روی پیشانی ام را کنار می زد. چشم هایم را باز کردم و دیدم لبخند می زند. من هم در جوابش لبخند زدم و نشستم. و بالا آوردم. یا حس کردم دارم بالا می آورم.
البته که شکمم خالی خالی بود. نمی شود بیست سال در خواب بود، آن هم با شکم پر! مامان سطلی جلوی صورتم گرفته بود و فقط عق می زدم. آرام زد پشتم و گفت: «اشکال نداره. همه وقتی از خواب مصنوعی بیدار میشن، حالت تهوع دارن.»
احتمالا بگومگوی آن دو نفر آنقدر ادامه پیدا می کرد تا «ینس» به گریه بیفتد. هر وقت می خواستیم نظر «ینس» را درباره کره زمین عوض کنیم، به گریه می افتاد.
بدترین کتاب عمرم
کتاب خیلی خوبیه
من اولش شک داشم بخرمش بعد که خریدم و خوندم فهمیدم کتابه عاییه. شما هم بخرید و لذت ببرید👌
من عاشقش شدم شما هم بخونید عاشقش میشید❤️👌
کتاب خیلی خوبیه من دوسِش داشتم بخونید عاشقش میشید
نسخه آنلاین خریدم. دو روزه خوندمش. خیلی باحال بود. کپی رایت هم گرفته نشر پرتقال واسه کتاب. سرچ کردم حق ساخت فیلم یا انیمیشن رو یه کمپانی خریده. احتمالا فیلمش هم در بیاد. ترجمهش روون و خوب بود. کلا توصیه میکنم بخرین و لذت خوندن یه علمی تخیلی خنده دار رو ببرین.