خب من به تو چه بگویم؟ بیا اینجا و آبروداری کن. گفتن ندارد ولی همه سراغ تو را می گیرند. نمی دانم چه بهانه ای بیاورم دیگر. هرکس تیکه ای می پراند یا متلکی بارمان می کند. تازه یکی می گفت داماد را طلسم کرده اند. آخرش ناچار شدیم رویت عیب بگذاریم و معیوبت کنیم. گفتیم زمین خورده ای و دکتر استراحت به تو داده. با جزئیات توی راه پله بوده ای. اما خب، هرچه می گوییم حرفمان سوراخ است…