در دوران طولانی جنینی، به لحاظ جسمی کاملا تحت حمایت و مروت مراقب مان هستیم؛ اما در خردسالی آن قدر شکننده ایم که حتی از روی شاخه کوچکی ممکن است زمین بخوریم و گربه خانگی را در هیبت بیر ببینیم. برای عبور از خیابان، پوشیدن لباس و نوشتن اسم هم نیاز به کمک داریم.
در نتیجه ویژگی های خاص سال های نخست زندگی، مخدوش و نامتعادل می شویم. جنبه های درونی ما در جهت هایی متناقض رشد می کنند. در می یابیم که نمی توانیم به آسانی اعتماد کنیم؛ در مواجه با افرادی که صدایشان را بالا می برند میترسیم، یا تحمل نداریم کسی ما را ناراحت کند. برای وارد شدن خدشه های جدی نیازی نیست کسی کار به شدت بهت آور، غیرقانونی، بدخواهانه یا شرورانه در رابطه با ما انجام دهد. علل آسیب های دوران کودکی که برای ما اتفاق می افتد، به ندرت از بیرون برجسته و چشمگیر به نظر می رسد، اما آثار آنها غالبا قوی و ماندگار است.