آن شبی که در میان کنجکاوی هایم تا دم دمای صبح برایم حرف زده بود. حرف هایی که چیز جدیدی در خود نداشت. همان حرف های گذشته بود و شیرینش همان شیرین گذشته بود. از همان شب تا قبل رفتنش دوباره در مقابل شیرین همان شیوای حامی همیشگی ام مانده بود. شیوایی که آرامش را حرام خودش کرده بود که من در آرامش بمانم.