ضربان قلبش بیشتر شد.
ناارام و گرفته تر از همه ی ماه گرفتگی های عمرش دستش را به پنجره زد و با لج و تخم گفت:
-برت می گردونم، حتی اگه منتظرم نباشی، غیر از من محاله مال کس دیگه ای بشی.
مقالات مرتبط با کتاب ماه و قهوه
5 دلیل برای خواندن رمانهای عاشقانه و تأثیر آن بر زندگی