کتاب آقای روباه شگفت انگیز

Fantastic Mr Fox
  • 15 % تخفیف
    100,000 | 85,000 تومان
  • موجود
  • انتشارات: افق افق
    نویسنده:
کد کتاب : 9506
مترجم :
شابک : 9789643695910
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 128
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1970
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 15
زودترین زمان ارسال : 10 دی

روباه حیله گر
Fantastic Mr. Fox
رمان نوجوان 3
کد کتاب : 123853
مترجم :
شابک : 978-6002102058
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 80
سال انتشار شمسی : 1394
سال انتشار میلادی : 1970
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 10 دی

روباه زرنگ
Fantastic Mr. Fox
کد کتاب : 44337
مترجم :
شابک : 978-9643495558
قطع : پالتویی
تعداد صفحه : 118
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 1970
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 6
زودترین زمان ارسال : 10 دی

روباه فوق العاده
Fantastic Mr. Fox
کد کتاب : 58425
مترجم :
شابک : 978-6006414546
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 90
سال انتشار شمسی : 1395
سال انتشار میلادی : 1970
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 4
زودترین زمان ارسال : 10 دی

آقای روباه شگفت انگیز
Fantastic Mr. Fox
  • 16,500 تومان
  • تمام شد ، اما میاریمش 😏
  • انتشارات: مرکز مرکز
    نویسنده:
کد کتاب : 22110
مترجم :
شابک : 978-9643056322
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 82
سال انتشار شمسی : 1398
سال انتشار میلادی : 1970
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 8
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب آقای روباه شگفت انگیز اثر رولد دال

کتاب «آقای روباه شگفت انگیز» رمانی برای کودکان است که توسط نویسنده انگلیسی «رولد دال» نوشته شده است. این کتاب در سال 1970 منتشر شد.
آقای فاکس روباهی حیله گر و باهوش است که به همراه همسر و چهار فرزندش در زیر درخت زندگی می کند. وی برای تأمین غذا خانواده خود ، هر شب به مزارع مربوط به سه کشاورز شرور ، بی ادب و بی رحم به نام های بوگیس ، بانس و بین مراجعه می کند و بدین ترتیب دام های موجود در مزرعه او را به دردسر می اندازد.

سپس سه کشاورز او را دنبال می کنند. روباه ها با ایجاد گودالی عمیق در زیر زمین موفق به فرار می شوند. این سه نفر به دلیل پایداری خود مورد تمسخر قرار می گیرند ، اما آنها حاضر به تسلیم شدن نیستند و نذر می کنند تا زمانی که آقای فاکس را بگیرند به مزارع خود باز نخواهند گشت. آنها سپس روباه را محاصره می کنند و منتظر می مانند تا وقتی که گرسنه شود و بیرون بیاید. آقای فاکس و خانواده اش و همه موجودات زیرزمینی دیگر که در اطراف تپه زندگی می کنند ،زمان گرسنگیشان فرا می رسد.
آقای فاکس پس از سه روز گرفتار شدن در زیر زمین ، نقشه ای برای بدست آوردن غذا می کشد. او و فرزندانش به کمک حافظه خود در مورد مسیرهایی که بر فراز زمین طی کرده اند، از زمین تونل می زنند و به سمت یکی از چهار خانه مرغ باگیس می روند. آقای فاکس چندین مرغ را می کشد و پسر بزرگش را می فرستد تا حیوانات را به خانه نزد خانم فاکس ببرد. در مسیر رسیدن به مقصد بعدی ....

کتاب آقای روباه شگفت انگیز

رولد دال
رولد دال، زاده ی ۱۳ سپتامبر ۱۹۱۶ و درگذشته ی ۲۳ نوامبر ۱۹۹۰، داستان نویس و فیلم نامه نویس اهل ولز بریتانیا و از مشهورترین نویسنده های انگلیسی است که والدینش نروژی الاصل بودند و اوج شکوفایی او به عنوان نویسنده برای کودکان و بزرگسالان در دهه ی ۱۹۴۰ بود.مهم ترین آثار او چارلی و کارخانه شکلات سازی، جیمز و هلوی غول پیکر، ماتیلدا و داستان های چشم نداشتنی است. بیشتر آثار او به فیلم درآمده اند.او در ۱۹۱۶ در لانداف گلامورگان به دنیا آمد. در جنگ جهانی دوم به نیروی هوایی انگلستان در نایروبی پیوست. مدتی ...
قسمت هایی از کتاب آقای روباه شگفت انگیز (لذت متن)
پایین دره، سه مزرعه بود. صاحبان مزرعه ها، آدم هایی موفق و پولدار، ولی بد و مزخرف بودند. شاید شما هم توی زندگی به آدم هایی به بدجنسی و مزخرفی این سه نفر برخورده باشید. اسم های آن ها مزرعه دار بوگیس، مزرعه دار بانس و مزرعه دار بین بود. بوگیس چاقالو مرغ پرورش می داد و چند هزار تا مرغ داشت. او تا دل تان بخواهد چاق بود. چون هر روز برای صبحانه و ناهار و شام، سه تا مرغ پخته ی غرق سس شیرین می خورد. بانس خپلو اردک و غاز پرورش می داد و چند هزار تا اردک و غاز داشت. او خپل و شکم گنده بود. قدش به قدری کوتاه بود که اگر توی قسمت کم عمق استخر می ایستاد، آب تا بالای چانه اش می آمد. غذایش پیراشکی و جگر داغ بود. او جگرها را له می کرد و به شکل پوره ی حال به هم زنی درمی آورد و بعد آن را توی پیراشکی ها می چپاند. خوردن این غذا باعث می شد دل درد بگیرد و در نتیجه بداخلاق شود ..

آقای روباه گفت: «ما یک دهکده ی کوچک زیرزمینی می سازیم، با چند خیابان و خانه هایی در دو طرف خیابان ها؛ خانه های جدا برای گورکن ها و موش کورها و خرگوش ها و خزها و روباه ها. و من هرروز می روم و برای تان خرید می کنم. و هرروز مثل پادشاهان غذا می خوریم.» بعد از این سخنرانی فریادهای شادی تا مدتی ادامه داشت.

ساعت شش عصر، بین موتور ترکتورش را خاموش کرد و از صندلی راننده پایین آمد. بونس هم همینطور. هر دو به اندازه کافی کار کرده بودند. آنها از رانندگی با تراکتور در طول روز خسته و کوفته بودند. گرسنه هم بودند. قدم زنان آمدند بالای سوراخ روباه، در انتهای حفره بزرگ؛ صورت بین از عصبانیت بنفش شده بود. بونس داشت با کلماتی زشتی که نمی توان نوشت، به روباه فحش می داد، بوگیس تلو تلو خوران آمد. او گفت:« روباه پلید لعنتی! حالا باید چی کار کنیم؟» بین گفت:« به شما می گوییم چه کاری نباید بکنیم! نباید بگذاریم فرار کند.» بونس هم گفت:« ما هرگز نمی گذاریم فرار کند.» بوگیس فریاد زد:« هرگز،هرگز،هرگز.»

بین گفت:« تو را از سوراخ پایین می فرستیم تا او را بالا بیاوری. برو پایین، کوتوله بدبدخت!» بونس در حالی که فرار می کرد، جیغ زد:« نه، من نه!» بین لبخند بیمارگونه ای زد. وقتی می خندید، میشد لثه های قرمزش را دید. بیشتر از آنکه دندان دیده شود، لثه دیده می شد. او گفت:« پس فقط یک کار دیگر می توانیم بکنیم. ما کاری می کنیم که از گرسنگی بیرون بیاید. ما همین جا چادر می زنیم و شب و روز مراقب سوراخ می شویم. او بالاخره بیرون می آید. مجبور است که بیرون بیاید.» بنابراین بوگیس و بونس و بین پیغام فرستادند تا از مزرعه هایشان چادر، کیسه خواب و غذا بیاورند.