مجموعة حاضر حاوی شش افسانة مردم لهستان با این عنوان هاست: شاهزاده سرپل یز؛ بوگدی یک؛ شاهزاده و دختر یتیم؛ پسر پیرمرد شاهزاده یان؛ شاهزاده خانم ماه رو و پرندة آتش و کوه یخی. درداستان «شاهزاده و دختر یتیم» می خوانید: در روزگاران قدیم، شاهزادة جوان، زیبا و جنگجویی بود. روزی دوره گرد آوازخوانی پیشگویی کرد که او با دختر فقیر و یتیمی ازدواج خواهد کرد که در میان تلی از زباله پیدا شده است. شاهزاده با شنیدن این حرف به یاد خواهرخوانده اش، «مریکا» افتاد که هفده سال پیش او را در میان تلی از زباله پیدا کرده بودند. او از فکر ازدواج با مریکا به سختی خشمگین شد و روزی با بیرحمی مریکا را داخل قایقی برد و او را به رودخانه رها کرد. شاهزاده می خواست با این کار با سرنوشت خود بجنگد، اما بعد از مدتی سرنوشت آنها را دوباره روبه روی یکدیگر قرار داد در حالی که عاشق هم شده بودند.
کتاب افسانه های مردم لهستان