1. خانه
  2. /
  3. کتاب بی دوز و کلک

کتاب بی دوز و کلک

نویسنده: آندرس باربا
3.8 از 1 رأی

کتاب بی دوز و کلک

Rain Over Madrid
انتشارات: نشر چشمه
٪15
88000
74800
معرفی کتاب بی دوز و کلک
کتاب «بی دوز و کلک» اثری نوشته ی «آندرس باربا» است که اولین بار در سال 2012 به چاپ رسید. این کتاب از چهار رمان کوتاه تشکیل شده است—«پدر»، «حیله»، «وفاداری» و «خرید»—که همگی یک ویژگی مشترک دارند: ناگهان شخصی در نهایت می تواند زندگی شخص دیگری را درک کند. «باربا» که اکنون یکی از برجسته ترین صداهای ادبی در اسپانیا به شمار می آید، از طریق به تصویر کشیدن شخصیت هایی گوناگون در محیط هایی متفاوت، در این داستان ها به موضوعاتی همچون مرگ، ناتوانی در ابراز احساسات، فوران ناگهانی عشق، ساختار آرزو و ترس از خوشبختی می پردازد.
درباره آندرس باربا
درباره آندرس باربا
آندرس باربا، زاده سال 1975 در مادرید، نویسنده ای اسپانیایی است. او که آثارش تا کنون به زبان های متعددی ترجمه شده، تعداد زیادی از آثار کلاسیک آمریکایی و انگلیسی را به اسپانیایی ترجمه کرده است.
نکوداشت های کتاب بی دوز و کلک

تصاویری گزنده از سرکوب و احساس گناه.

Barnes & Noble

«باربا» استعداد ادبی مختص به خودش را دارد که از سنش فراتر است.

Mario Vargas Llosa

با نثری دقیق.

Times Literary Supplement
قسمت هایی از کتاب بی دوز و کلک

آن روز صبح مامان چهار بار تلفن کرده بود تا از دست دختری که از او مراقبت می کرد، گله کند و هر بار از دفعه ی قبل اندکی آشفته تر بود. بار آخر داشت به جلسه می رفت که مامان گیرش انداخت و او هم، با یک «بعدا بهت زنگ می زنم» مختصر و مفید، گوشی را قطع کرد.

وقتی به خانه مامان رسید، تنها چیزی که از هسمین به جا مانده بود، رد تند عطرش در هوا، تخت خوابی به هم ریخته، یک عالم شیشه محلول پاک کننده آرایش در حمام، و حوله ا با نقش یک چشم روی آن بود؛ چیزی شبیه یادگاری مقدس.

بعضی روزها وقتی قدم به آن خانه می گذاشت، باورش نمی شد روزگاری در آنجا زندگی می کرده و نوجوانی و جوانی اش را در آن اتاق و کنار همان مبلمان و وسایل گذرانده است.

نظر کاربران در مورد "کتاب بی دوز و کلک"
1 نظر تا این لحظه ثبت شده است

آندرس باربا در این کتاب از روابط پرفرازو نشیب خانوادگی مادر و دو دختر خود سخن می‌گوید ، به غربت دختری اشاره می‌کند که هرگز در سایه‌ی خانواده به امنیت عاطفی دست نمی‌یابند - من این کتاب رو خیلی دوست داشتم

1403/07/30 | توسطسودابه شمعی
0
|