کتاب مقصد: انهدام

The Passengers
  • 130,000 تومان
  • تمام شد ، اما میاریمش 😏
  • انتشارات: خوب خوب
    نویسنده:
کد کتاب : 46658
مترجم :
شابک : 978-6226983259
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 408
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 2019
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : ---

«جان مارس» از نویسندگان پرفروش در ادبیات بریتانیا

معرفی کتاب مقصد: انهدام اثر جان مارس

کتاب «مقصد: انهدام» رمانی نوشته «جان مارس» است که نخستین بار در سال 2019 به انتشار رسید. داستان در آینده ای نزدیک و در بریتانیایی رقم می خورد که در آن، خودروهای بدون راننده جای ماشین های قدیمی را گرفته اند. هشت نفر به خاطر اشکال در عملکرد خودروهای هوشمندشان، در کابوسی ترسناک گیر می افتند: درهای خودروها ناگهان قفل می شود، مسیرهایشان به مقصدی نامعلوم تغییر پیدا می کند، و صدای اسرارآمیز یک مرد—«هکر»—به آن ها اطلاع می دهد که احتمالا به زودی جانشان را از دست خواهند داد. «هکر» به صورت همزمان، کنترل رسانه های اجتماعی را به دست می گیرد و واکنش های مسافران هراسان را به صورت زنده برای مخاطبین در سطح جهان پخش می کند. وقتی «هکر» بعد از مدتی اعلام می کند که مخاطبین می توانند رأی دهند که کدامیک از مسافرین زنده بمانند و کدامیک بمیرند، این رویداد به یک سرگرمی خون آلود جهانی تبدیل می شود.

کتاب مقصد: انهدام

جان مارس
جان مارس یک روزنامه نگار سابق از نورتهمپتونشایر انگلیس است که 25 سال را در مصاحبه با افراد مشهور دنیای تلویزیون ، فیلم و موسیقی برای روزنامه ها و مجلات ملی گذراند.او برای نشریاتی از جمله گاردین آنلاین؛ مجله OK؛ GT؛ ایندیپندنت و... نوشته است. او اخیراً به طور تمام وقت می نویسد.
نکوداشت های کتاب مقصد: انهدام
An enjoyable story with well-developed characters.
داستانی لذت بخش با کاراکترهای خوش-ساخت.
Publishers Weekly Publishers Weekly

A fast-paced, dark, and entertaining thriller.
تریلری سریع، تاریک و سرگرم کننده.
Los Angeles Times Los Angeles Times

Marrs's engrossing, believable thriller raises intriguing questions about our science-tinged future.
این تریلر مهیج و باورپذیر از «مارس»، سوالات جذابی را درباره آینده علم-محور ما مطرح می کند.
Booklist Booklist

قسمت هایی از کتاب مقصد: انهدام (لذت متن)
بار دیگر صدایی را که لحظه ای پیش از بلندگوها بلند شده و گفته بود شخص دیگری ماشین را هدایت می کند، در ذهنش مرور کرده بود. اگر صدا راست گفته بود، او به زودی می مرد. یک بار دیگر دست دراز کرد و کلید باز شدن در را فشرد اما در باز نشد. کلید درهای دیگر را هم زد، اما باز هم هیچ.

بلند گفت: «باشه بابا. تو بردی. هر کی این کار رو میکنه. ببین، دیگه شوخی بسه. میشه حالا لطفا ماشینم رو بهم پس بدی؟» چشم انتظار پاسخی ماند و در عوض دید که ماشین، بی صدا به حرکتش در همان مسیر ادامه می دهد.

چند دستور دیگر هم به ماشین داد به این امید که یکی از آن ها راهی باز کند و مثلا گفت: «خروج از حالت خودکار، بزن کنار، بذار راننده خودش برونه، دستورالعمل رو باز کن.» ولی ماشین هیچ واکنشی نشان نمی داد. سرگشته و عاصی داد زد: «ماشین! آشغال هر کاری که من میگم بکن!» که بعد از لحظه ای، سیستم عامل گفت: «نه.»