یونان که می ترسید جنون خونبار کالیگولای ستمگر جنگی بر پا کند و آن ها در این جنگ شکست های زیادی متحمل شوند، پذیرفت که کالیگولا امپراطور روم از سرزمین های آن ها بازدید کند. برای استقبال و تحت تأثیر قرار دادن امپراطور دوم به سرعت فرستاده هایی به هرشهر فرستاده شد. اما همه ی آن ها از ترس بی رحمی و وحشیگری امپراطور به خود می لرزیدند و با خود می گفتند: ممکن است مجبور شویم هر فرد گستاخی را که در برابر امپراطور حتی دهان دره کند، بکشیم.
زمانی در تاریخ بشر، تمامی آثار ادبی به نوعی فانتزی به حساب می آمدند. اما چه زمانی روایت داستان های فانتزی از ترس از ناشناخته ها فاصله گرفت و به عاملی تأثیرگذار برای بهبود زندگی انسان تبدیل شد؟