1. خانه
  2. /
  3. کتاب خدمتکار

کتاب خدمتکار

نویسنده: استفانی لند
3.9 از 1 رأی

کتاب خدمتکار

Maid
انتشارات: شمشاد
ناموجود
55000
معرفی کتاب خدمتکار
کتاب «خدمتکار» اثری نوشته ی «استفانی لند» است که اولین بار در سال 2019 انتشار یافت. این کتاب، شرحی پراحساس و استادانه از سال هایی است که «استفانی» به عنوان «روحی بی نام و نشان» در خانه ی دیگران کار می کرد و بی سر و صدا در موفقیت ها، تراژدی ها و اسرار آن ها سهیم می شد. او که تصمیم داشت زندگی بهتری را برای خانواده اش مهیا کند، روزها خانه ها را تمیز می کرد و شب ها در کلاس های آنلاین حضور می یافت تا مدرک کالج خود را بگیرد. «استفانی» در این دوران، درباره ی داستان هایی واقعی نوشت که پیش از این، روایت نمی شدند: داستان هایی درباره ی زندگی با کوپن غذا، درباره ی طرح های دولت که چندان یاری رسان نبودند، و درباره ی کارمندانی که او را به خاطر دریافت همین کمک های جزئی تحقیر می کردند. اما مهم تر از همه چیز، «استفانی» درباره ی واقعیت ها و دروغ های رویای آمریکایی نوشت و تلاش کرد سخت ترین جنبه ها در زندگی تهیدستان شاغل در جامعه را بازتاب دهد.
درباره استفانی لند
درباره استفانی لند
استفانی لند (متولد سپتامبر 1978) نویسنده آمریکایی است که درباره فقر در ایالات متحده می نویسد. 
ویژگی های کتاب خدمتکار
  • نامزد جایزه گودریدز سال 2019
  • از کتاب های پرفروش نیویورک تایمز
نکوداشت های کتاب خدمتکار

گواهی الهام بخش بر شجاعت، عزم و قدرت غایی روح انسان.

Barnes & Noble

نگاهی شخصی و بی پرده به شکاف طبقاتی آمریکا.

Barack Obama

کاوشی روشنگرانه درباره ی فقر در آمریکا.

Bustle
قسمت هایی از کتاب خدمتکار

دخترم راه رفتن را در یک پناهگاه مخصوص بی خانمان ها یاد گرفت. یکی روز بعد از ظهر ماه ژوئن بود، روز قبل از تولدش. روی نیمکت کهنه ی پناهگاه نشستم و دوربین دیجیتال قدیمی را بالا گرفتم تا اولین قدم برداشتن هایش را ثبت کنم. موهایش آشفته بود و سرهمی راه راه نازکی به تن داشت، در چشمان قهوه ای اش اراده موج می زد، وقتی برای حفظ تعادل به انگشتان پایش پیچ و تاب می داد.

به دیوار کنار در ورودی، یک تقویم کوچک آویزان کرده بودم. پر بود از قرار ملاقات با مددکاران سازمان هایی که می توانستم از آن ها کمک بگیرم. به هر دری می زدم، به تک تک ادارات کمک های دولتی مراجعه کرده بودم و در صف کسانی که پوشه هایی در هم ریخته از کاغذهایی برای اثبات بی پولیشان در دست داشتند، می ایستادم. غرق در اندیشه ی این که من چقدر باید تلاش می کردم تا ثابت کنم که فقیرم.

اجازه نداشتیم مهمان داشته باشیم یا اصلا چیز زیادی داشته باشیم. یک ساک لوازم داشتیم. «میا» فقط یک سبد اسباب بازی داشت. من هم مقداری کتاب داشتم که روی طاقچه های کوچکی که هال و آشپزخانه را جدا می کرد، گذاشته بودم. یک میز گرد بود که صندلی غذای «میا» را پشت آن می گذاشتم و یک صندلی که می توانستم آنجا بنشینم و غذا خوردنش را تماشا کنم، اغلب قهوه می خوردم تا گرسنگی ام را سرکوب کنم.

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب خدمتکار" ثبت می‌کند