در این داستان ‘گلوریا’ و ‘گلاره’ دو خواهری هستند که همراه برادرشان به ایران می آیند. آن ها ساکن انگلیس هستند، پدرشان در جوانی به آن جا سفر کرده و با یک زن انگلیسی ازدواج کرده است، پدربزرگ آن ها که در ایران زندگی می کند، به خاطر این مسئله، ارتباطش را با پسرش قطع کرده است. با آمدن آن ها به ایران، و صحبت هایی که ‘گلوریا’ با پدربزرگش می کند، دل او را به دست می آورد تا به آن ها که در انگلیس دچار مشکلات اقتصادی هستند کمک کند و….
کتاب نفس در قفس