کتاب تضادهای درونی ما

Our inner conflicts
کد کتاب : 5146
مترجم :
شابک : 9789649008578
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 172
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1942
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 32
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

تعارض های درون ما
Our Inner Conflicts: A Constructive Theory of Neurosis
نظریه سازنده روان رنجوری
کد کتاب : 5129
مترجم :
شابک : 9789642242108
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 335
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 1945
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب تعارض های درون ما اثر کارن هورنای

کتاب تعارض های درون ما، اثری نوشته ی کارن هورنای است که نخستین بار در سال 1945 به انتشار رسید. هورنای در این کتاب، نظریه ای پویا مربوط به بیماری های روانی را شکل می دهد که بر پایه ی نگرش های «حرکت رو به جلو»، «حرکت در مقابل» و «حرکت در خلاف جهت» دیگران بنیان نهاده شده است. هورنای برخلاف فروید، نمی پذیرد که بیماری های روانی در غریزه ریشه دارند. او در مورد کارساز بودن تئوری خود بیان می کند: «این تئوری برای اولین بار به ما اجازه می دهد تا استیصال برآمده از بیماری روانی را درک و حل نماییم. کشمکش های روانی را نمی توان با تصمیمات منطقی حل نمود. بلکه آن ها از طریق تغییر شرایط درون شخصیتی که آن ها را به وجود آورده، از بین می روند.»

کتاب تعارض های درون ما


ویژگی های کتاب تعارض های درون ما

کارن هورنای از شاگردان برجسته ی فروید و از نویسندگان پرفروش کتاب های روانشناسی

کارن هورنای
کارن هورنای، زاده ی ۱۶ سپتامبر ۱۸۸۵ و درگذشته ی ۴ دسامبر ۱۹۵۲، روانکاو و نویسنده ای آلمانی، و پیرو مکتب فروید بود. هورنای تحصیلات خود را در پزشکی و روانپزشکی در آلمان به پایان رساند. او در سال ۱۹۳۲ به ایالات متحده مهاجرت کرد و به عنوان استاد دانشگاه در رشته ی روانکاوی مشغول به تدریس شد. هورنای با همکاری عده ای از همکاران و شاگردان خود، مؤسسه ای به نام «مؤسسه ی روانکاوی هورنای» را در نیویورک دایر نمود. اکنون شاگردان او این مؤسسه را اداره می کنند.
نکوداشت های کتاب تعارض های درون ما
By one of the most original psychoanalysts after Freud.
اثری نوشته ی یکی از بدیع ترین روانکاوان پس از فروید.
Amazon Amazon

An interesting and sparkling work.
اثری جذاب و درخشان.
Jama Network

قسمت هایی از کتاب تعارض های درون ما (لذت متن)
انسان وقتی قسمت های اساسی روح خود یعنی خود واقعی اش را سرکوب و محو نماید و از رشد بازدارد، به مقدار زیادی با خودش بیگانه و ناآشنا می ماند. البته این جریان به مرور و بدون آگاهی صریح خود شخص صورت می گیرد. رفته رفته شخص نسبت به آنچه واقعا می خواهد یا نمی خواهد، نسبت به آنچه دوست دارد، یا دوست ندارد، نسبت به اعتقاداتش، به احساساتش و به طور کلی نسبت آنچه واقعا هست، منگ و خرفت می شود. دید روشنی نسبت به هیچ چیز خود ندارد. بدون اینکه خودش متوجه باشد، در عالم خیال زندگی می کند. چندان علاقه ای به زندگی حقیقی خود ندارد، زیرا از آن دور است.

سرکوب کردن میل ابراز وجود، میل انتقام، میل پیروزی، میل جاه طلبی و پیشرفت و به طور کلی سرکوب کردن تمایلات برتری طلبانه، یک وظیفه مهم دیگر هم به عهده دارد و آن عبارت است از این که شخص مهرطلب به وسیله ی سرکوب موفق می شود تضادهای درونی خود را نبیند و نتیجتا نوعی احساس آرامش، یکپارچگی و وحدت سطحی و تصنعی در ساختار هستی روانی خود بنماید.