1. خانه
  2. /
  3. کتاب درد قهوه

کتاب درد قهوه

نویسنده: ماریو بندتی
5 از 2 رأی

کتاب درد قهوه

La borra del café
٪15
220000
187000
درباره ماریو بندتی
درباره ماریو بندتی
ماریو اورلاندو هملت هاردی برنئو بندتی فاروگیا (Mario Orlando Hamlet Hardy Brenno Benedetti Farrugia) ‏ (۱۴ سپتامبر ۱۹۲۰ (میلادی) ـ ۱۷ مه ۲۰۰۹) روزنامه‌نگار، شاعر و نویسنده سرشناس اروگوئه ای بود. از او به عنوان یکی از مهمترین نویسندگان ادبیات آمریکای لاتین در قرن بیستم یاد می‌شود. بندتی سال ۱۹۲۰ در یک خانواده مهاجر ایتالیایی در شهر پاسو دلوس توروس در اروگوئه به دنیا آمد. ۱۴ سالش بود که در یک مغازه مشغول به کار شد. از ۱۵ سالگی به خاطر سرودن شعر و نوشتن داستان وارد حلقه‌های ادبیات آمریکای لاتین شد. او از جوانی وارد حرفه روزنامه‌نگاری شد و برای چند دهه سردبیر مجلات ادبی و سیاسی بود. بندتی به عنوان منتقد ادبی و سینمایی در روزنامه‌های اروگوئه و دیگر کشورهای اسپانیایی‌زبان کار کرد.
بندتی علاوه بر نویسندگی و شاعری یک فعال سیاسی نیز بود. او تمایلات چپی داشت و از انقلاب کوبا حمایت می‌کرد. در کنار نویسندگانی چون گابریل گارسیا مارکز و ارنستو ساباتو از استقلال پورتوریکو پشتیبانی می‌کرد. او سال ۱۹۷۱ به تشکیل ائتلاف چپ در اروگوئه به نام جبهه فراگیر کمک کرد تا نظام دو حزبی کشورش را که ۱۵۰ سال حاکم بود، به چالش بکشد.
پس از کودتای نظامی سال ۱۹۷۳ جبهه فراگیر غیرقانونی اعلام شد و مجله ماریو بندتی که مارچا نام داشت، توقیف شد و بندتی به تبعید رفت. او سال‌های تبعید را در بوینوس‌آیرس، لیما، هاوانا و مادرید گذراند. او ۱۲ سال بعد به اروگوئه برگشت. اما همچنان به زندگی در اسپانیا هم ادامه داد.
قسمت هایی از کتاب درد قهوه

بدنم یخ کرده بود. در آن هوای پاییزی این واکنش بدنم حقیقتا نوبر بود. پاییز دل انگیزترین فصل من بود. اما آن لحظه وقتی سوز اشک را احساس کردم، هوای پاییزی معنا و مفهوم دیگری یافت. از پشت پردۀ اشک خوب که نگاهش کردم، زیبایی و شیرینی نگاهش رنگ باخته بود. با انگشت های ظریفش که سرد هم بودند، روی گونه های خیسم کشید. تا گفتم چه غریبانه می روی! احساس کردم شهسواری هستم که شهبانویش را به اسیری می بردند. به قول شاعر مکزیکی: «آن که رفت، خاطره اش را برد، چنان رودی رونده، چونان نسیمی گذرا، بدرود و دیگر هیچ.»

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب درد قهوه" ثبت می‌کند