1. خانه
  2. /
  3. کتاب موسیقی آب گرم

کتاب موسیقی آب گرم

5 از 1 رأی

کتاب موسیقی آب گرم

Hot Water Music
انتشارات: نگر
٪10
150000
135000
معرفی کتاب موسیقی آب گرم
چارلز بوکوفسکی با سبک خام و مینیمالیستی مشخص خود، ما را به قدم زدن در کنار شهر خود در موسیقی آب گرم می برد. او تصاویر کوچکی از فسق و هوسبازی را به ما می دهد، تکه هایی به اندازه چیزهایی که هم زیبا و هم ترسناک هستند.

داستان‌های «موسیقی آب گرم» در بدترین بخش‌های شهر - اتاق متل که بوی مریض‌ها را می‌دهد، آپارتمانی فرسوده که زن و شوهری دائما با هم مشاجره می‌کنند، باری که توسط یک اسکلت نگهداری می‌شود - و تاریک‌ترین بخش‌های وجود انسان را به تصویر می‌کشد. بوکوفسکی به سادگی و عمیقا در مورد زیر شکم طبقه کارگر صحبت می کند بدون اینکه قضاوتی را مطرح کند.

بوکوفسکی در شیوه ای که در مورد سکس، روابط، نوشتن و بی اشتهایی می نویسد، میله ای را برای هنر بی احترامی تعیین می کند – آثار او در پست ترین بخش ذهن و افراطی ترین پوچ های روزمره زندگی می کنند.
درباره چارلز بوکوفسکی
درباره چارلز بوکوفسکی
هاینریش چارلز بوکوفسکی،( زاده ی 16 آگوست 1920 و درگذشته ی 9 مارس 1994) شاعر و داستان نویس آمریکایی بود.بوکوفسکی در شهر آندرناخ آلمان به دنیا آمد. بعد از فروپاشی اقتصاد آلمان در پی جنگ جهانی اول، خانواده ی او در سال 1923 به بالتیمور رفتند. بوکوفسکی بعد از فارغ التحصیل شدن از دبیرستان لس آنجلس، دو سال را در دانشگاه شهر لس آنجلس گذراند و در دوره های هنر، روزنامه نگاری و ادبیات شرکت کرد. او در 23 سالگی، اولین داستان کوتاه خود را در مجله ای به چاپ رساند.بوکوفسکی در اوایل دهه ی 1950 در اداره ی پست لس آنجلس به عنوان پستچی مشغول به کار شد و بعد از دو سال و نیم، آن را رها کرد. او در سال 1955 به خاطر زخم معده ای تقریبا وخیم بستری شد. بوکوفسکی پس از ترک بیمارستان، دوباره شروع به نوشتن شعر کرد. او در سال 1957 با شاعر و نویسنده ای به نام «باربارا فیری» ازدواج کرد، اما آن ها در سال 1959 از هم جدا شدند. در پی این جدایی، بوکوفسکی دوباره شراب خواری را از سر گرفت و به نوشتن شعر ادامه داد.چارلز بوکوفسکی در 9 مارس 1994 در سن پدروی کالیفرنیا در سن 73 سالگی، اندکی بعد از تمام کردن آخرین رمانش، به خاطر ابتلا به بیماری سرطان خون درگذشت. مراسم تدفین او به وسیله ی راهبان بودایی انجام شد. بر روی سنگ قبر بوکوفسکی این عبارت خوانده می شود: «Don't Try» یا «تلاش نکنید».
قسمت هایی از کتاب موسیقی آب گرم

دقیقا یادم نیست کجا بود. فکر می کنم یه جایی توی شمال شرقی کالیفرنیا. همینگوی رمان آخرش رو تموم کرده بود، تازه از اروپا یا یه جای دیگه برگشته بود و داشت روی رینگ با یکی بوکس بازی می کرد. رونامه نگارها، منتقدها، جماعت نویسنده ها و همین طور زن های جوون روی صندلی های دور رینگ نشسته بودن. من ردیف آخر نشستم. تقریبا هیچ کس همینگوی رو نگاه نمی کرد. همه داشتن با هم حرف می زدن و می خندیدن.

بعداز ظهر بود و خورشید وسط آسمون. من داشتم ارنی رو تماشا می کردم. اون حریفش رو با یه ضربه از پا درآورد، بعدش هم حریف بعدی رو. حالا دیگه توجه همه جلب ارنی شده بود که می خواست با هشتمین حریفش بجنگه. ارنی اومد جلوی حریف وایساد، گارد دندون هاش رو درآورد و درحالی که می خندید یارو رو ناسور کرد. بعد رفت گوشه ی رینگ، سرش رو تکیه داد، و یکی آب ریخت توی دهنش.

یه سیگار روشن کردم و دنبالش رفتم بیرون. سیگار به لب از راهرو رد شدم، رفتم توی رینگ. همینگوی پرید بالا و دستکش هاش رو دستش کرد. طرف من هیچ کس نبود. بالاخره یکی رسید و دستکش های منو هم دستم کرد. بعد هر دومون رفتیم گوشه ی رینگ تا توصیه های داور رو بشنویم. داور به من گفت: -خب، هر وقت کم آوردی من... -من کم نمیارم. بعد بقیه حرف هاش رو گوش دادیم. -خیله خب، برید سر جاهاتون. وقتی صدای زنگ رو شنیدین بیاین وسط تا شروع کنیم. در ضمن، بهتره اون سیگار رو بندازی دور. زنگ رو که زدن من با سیگارم اومدم وسط، یه پک عمیق زدم و دودش رو فوت کردم توی صورت همینگوی. مردم زدن زیر خنده.

مقالات مرتبط با کتاب موسیقی آب گرم
نویسندگان بزرگ با اختلال روانی
نویسندگان بزرگ با اختلال روانی
ادامه مقاله
چارلز بوکوفسکی، پادشاه دنیای زیرزمینی ها
چارلز بوکوفسکی، پادشاه دنیای زیرزمینی ها

اشعار بوکوفسکی جزء به سرقت رفته ترین کتاب های کتاب فروشی های آمریکا هستند؛ نکته ای که گواهی بر نبوغ و محبوبیت بالای اوست.

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب موسیقی آب گرم" ثبت می‌کند