«کلیسای جامع» مجموعهداستانی نوشتهی ریموند کارور داستاننویس، شاعر و منتقد برجستهی آمریکایی است. پس از ارنست همینگوی نویسندههای کمی در آمریکا هستند که توانسته باشند تاثیر و نفوذ گستردهای اندازهی ریموند کارور داشته باشند. داستانهای کارور و همینگوی ویژگیهای مشترک بسیاری داشتند. هر دو بر اهمیت موجز نوشتن تاکید داشتند و از داستانهای پرگو بیزار بودند. داستانهای هر دو به موقعیتهای زندگی روزمره و پیشپاافتاده توجه میکند و از دل روزمرگیها و یکدستیها مفاهیم بزرگ و درخشان بیرون میکشد. از کارور سه مجموعهداستان و سه مجموعهشعر بهجا مانده است. او در داستانهایش به جامعهی آمریکایی میپردازد. شخصیتهای داستانهای او هر کدام بهنوعی درمانده اند و با مشکلی دستوپنجه نرم میکنند. پسزمینهی داستانهای کارور جامعهی آمریکایی را به رخ میکشد که دچار درماندگی و استیصال است. «کلیسای جامع» نمونهی درخشانی از داستانهای کارور است. در این داستان راوی به خواننده میگوید که زنش، آدمی که پیش از آنکه با او ازدواج کند برای خود زندگی و تجربههای بسیار داشته، از کارفرمای قبلیاش دعوت کرده چند روزی به خانهی آنها بیاید. اما راوی مشکلی دارد. کارفرما نابینا است و چند هفته است زنش را از دست داده. همسر راوی معتقد است آنها باید میزبان خوبی برای او باشند و اسباب راحتیاش را فراهم کنند. راوی با کارفرما مشکل دارد و نمیتواند صمیمیت و نزدیکیاش را با همسرش بپذیرد. این داستان مانند بسیاری از داستانهای کارور موقعیت سادهای را پیش میکشد و خواننده را با راوی همراه میکند و او را در روند فهم و پذیرش راوی شریک میکند.
کارور در ایران بیشوکم شناختهشده است و بیشتر داستانهایش به فارسی ترجمه شده اند. او پابهپای همینگوی سنت مینیمالیسم را در داستان کوتاه آمریکایی پایه ریخت و الهامبخش نویسندگان نسلهای پس از خود شد. امروزه در ادبیات آمریکا به داستانهای مینیمال که به جنبههای پنهان روان انسان و روزمرگی زندگی میپردازند داستانهای کاروری میگویند.
کتاب کلیسای جامع