سرزندگی و زیرکی کاپوتی، این اثر را به لذت بخش ترین کتاب او تبدیل می کند.
این داستان ها ماندگار خواهند بود.
با گفت و گوهایی خارق العاده.
بعد، دو ماه پیش از این حبس شدنم توی باجه ی تلفن فرودگاه لس آنجلس، از طرف کارآگاهی از کلانتری سن دیگو بهم تلفن شد. زنگ زده بود پالم اسپرینگز؛ آن جا خانه ای داشتم. مودب بود و صدای ملیحی داشت؛ گفت از آن همه مصاحبه هایی که با مجرمان آدم کش کرده ام، خبر دارد و مایل است در این باره چندتایی سوال ازم بپرسد. این بود که دعوتش کردم فردایش با ماشین بیاید اسپرینگز و با هم ناهاری بخوریم.
آقای محترم تنها نیامد، بلکه همراهش سه تا کارآگاه دیگر از سن دیگو هم بودند. با این که پالم اسپرینگز وسط صحراست، بوی تند ماهی در فضا پیچیده بود. به هر حال وانمود کردم اصلا عجیب نیت که ناگهان جای یکی، چهارتا مهمان دارم. اما مهمان نوازی من اصلا برایشان جالب نبود، راستش زیر بار خوردن ناهار هم نرفتند. تنها چیزی که می خواستند درباره اش حرف بزنند، «رابرت م.» بود. من چه قدر می شناسمش؟ هیچ وقت جلوی من هیچ کدام از آدم کشی هایش را پذیرفته بود؟ شرح مکتوبی از گفت و گوهایمان دارم؟ گذاشتم سوال هایشان را بپرسند و تا قبل این که سوال خودم را بپرسم، از جواب دادن بهشان سر باز زدم: چرا آشنایی من با «رابرت م.» این قدر برایشان جالب بود؟
در این مطلب قصد داریم به شکل خلاصه با ویژگی ها و عناصر مهم «داستان نوآر» بیشتر آشنا شویم.
در این مطلب، نکاتی ارزشمند را درباره ی چگونگی نوشتن داستان های کوتاه خوب با هم می خوانیم
داستان های جنایی، یکی از قواعد اساسی قصه گویی را به آشکارترین شکل نشان می دهند: «علت و معلول»
ترومن کاپوتی در عمر تقریباً شصت ساله ی خود، داستان هایی نوشت که هنوز هم حرف های زیادی برای گفتن دارند.
این دسته از کتاب ها، ضربان قلب مخاطب را به بازی می گیرند و هیجان و احساس ورود به دنیایی جدید را برای او به ارمغان می آورند.
کتابِ بامزه ای بود..