اثری نوشته ی یکی از شناخته شده ترین نویسندگان معاصر آمریکا.
یکی از مجموعه داستان های کوتاه خارق العاده ی بوکفسکی.
تقریبا صبح است. توکاها روی کابل تلفن منتظرند و من امروز ساندویچ فراموش شده ی دیروز را می خورم. صبح آرام روز جمعه، یک لنگه کفشم یک گوشه ی اتاق راست ایستاده و لنگه ی دیگر به پهلو افتاده است. بله، بعضی زندگی ها برای هدر دادن آفریده شده اند...
«یه قیافه ای به خودت گرفتی که انگاری کشتی هات غرق شده.» «فقط از انگل بودن خسته شده م، تا مغز استخونم خسته م.» «دلت می خواد برگردی تو جامعه، هری؟» «نه، اصلا. برعکس دلم می خواد از شرش خلاص شم.» «راه خودکشی همیشه بازه.» «می دونم.»
در این مطلب، نکاتی ارزشمند را درباره ی چگونگی نوشتن داستان های کوتاه خوب با هم می خوانیم
ضرباهنگ سریع، طرح داستانیِ یک وجهی، و وجود ایجاز از ویژگی های «داستان های کوتاه» هستند
اشعار بوکوفسکی جزء به سرقت رفته ترین کتاب های کتاب فروشی های آمریکا هستند؛ نکته ای که گواهی بر نبوغ و محبوبیت بالای اوست.
ببخشید چرا تعداد صفحات این همه اختلاف داره؟