کتاب اجاره نشین ها

The Tenants
کد کتاب : 9231
مترجم :
شابک : 978-600-8066-62-0‌‬
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 178
سال انتشار شمسی : 1400
سال انتشار میلادی : 1971
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

از کتاب های پرفروش در آمریکا

فیلمی بر اساس این کتاب در سال 2005 ساخته شده است.

معرفی کتاب اجاره نشین ها اثر برنارد مالامود

کتاب اجاره نشین ها، رمانی نوشته ی برنارد مالامود است که اولین بار در سال 1971 انتشار یافت. هنری لسر که تنها اجاره نشین در آپارتمانی فرسوده و رو به زوال است، تلاش می کند تا رمان خود را به پایان برساند اما تنهایی اش زمانی مختل می شود که نویسنده ای سیاهپوست به نام ویلی اسپیرمینت که نظرات دوگانه ای نسبت به یهودی ها دارد، به آپارتمان نقل مکان می کند. هنری و ویلی، رقبای هنری یکدیگر و همسایه هایی نه چندان صمیمی هستند. اما صلح شکننده ی میان این دو به واسطه ی حضور نامزد سفیدپوست ویلی، آیرین، و تصمیم صاحبخانه برای بیرون کردن هر دوی آن ها و تخریب ساختمان، با تهدیدی جدی مواجه می شود. کتاب اجاره نشین ها، به سرشت شکننده ی زندگی انسان و توانایی بشر در دست زدن به خشونت می پردازد.

کتاب اجاره نشین ها

برنارد مالامود
برنارد مالامود، زاده ی ۲۶ آپریل ۱۹۱۴ و درگذشته ی ۱۸ مارس ۱۹۸۶، نویسنده ای آمریکایی بود. مالامود در بروکلین به دنیا آمد. او ۸ رمان و ۶۵ داستان کوتاه نوشت و در سال ۱۹۹۷ داستان هایش را در یک مجموعه ی ۶۲۹ صفحه ای به چاپ رساند. مالامود در ۳۷ سال زندگی هنری خود، برنده ی جایزه ملی آمریکا شد و جوایز متعدد دیگری از جمله جایزه ی پولیتزر و مدال طلایی را برای یک عمر دستاورد هنری از سوی آکادمی ملی هنر و ادبیات دریافت کرد.
نکوداشت های کتاب اجاره نشین ها
With humor and above all compassion.
با شوخ طبعی و از همه مهمتر، شفقت.
Kirkus Reviews Kirkus Reviews

Malamud's best book in years.
بهترین کتاب مالامود در چند سال گذشته.
The New York Times

An insightful story.
داستانی خردمندانه.
The Paris Review

قسمت هایی از کتاب اجاره نشین ها (لذت متن)
مزاحم از صحنه خارج می شود. ولگرد دیروز بود یا همین امروز از زیرزمین سبز شده بود؟ لونسپیل بود با لباسی مبدل؟ یک جانی که او اجیر کرده تا ساختمان را بسوزاند یا خراب کند؟ این تخیل بیش فعالم است که ساز مخالف می زند.

در این صبح سرد زمستانی که رادیاتور زنگ زده مثل مهمانی صمیمی تق تق می کرد و گرمای نحیفی بیرون می داد، وقتی برف سفت بیست سانت متری از دیروز روی خیابان سفید نشسته بود و از میانش بخاری آشنا به بیرون می تراوید، هری لسر، مردی مصمم ساعتش را دور مچش انداخت- زمان آزارش می داد- و شش طبقه ساختمان کاملا متروکه، استیجاری با آجرهای جسیم رنگ پریده و ساخته شده در سال 1900 را به سمت پایین دوید... باد در خیابان می نالید و لسر حین خواندن با دستمال گردنش بینی خود را نگه داشته بود تا جلوی بوی گند را بگیرد... باد مانند روحی زنده پرسه می زد.

پس از باران تابستانی ریشه هزاران درخت در آب زردرنگ جاری است. من و ویلی در این جزیره شناور پر از گل های همیشه بهار و رزهای وحشی بنفش تنها هستیم. با جریان آب حرکت می کنیم. ناقوس ها در اعماق جنگل به صدا درمی آیند. با عبور ما مردم در دو سوی ساحل رودخانه برایمان دست تکان می دهند. آن ها پرچم های قرمز، سفید و سیاه را به اهتزاز درآورده اند. بایستی تعظیم کنیم ویلی. من به این طرف تعظیم می کنم. آن ها هورا می کشند و من تعظیم می کنم. تو هم بهتر است کرنش کنی.