چگونه یک شاعر واقعی و صوفی عاشق برای ادامهی رابطه با محبوبش میتواند دختربچهای را قربانی کند ؟ چگونه کیمیا این چنین ناپدید شد، به طوری که گویی اصلا وجود نداشته است؟ چرا مولانا در اشعارش بر مرگ این قربانی مهربان تاسف نمیخورد؟
این رمان که به کیمیا؛ دختر خوانده مولانا میپردازد از زاویهای کاملا متفاوت به این شخصیت که اطلاعات اندکی درباره وی وجود دارد میپردازد. از زاویهای بر خلاف رمانهایی که تاکنون در ایران نوشته یا ترجمه شدهاند. قهرمان داستان که خود نویسنده یعنی ولید علاء الدین است برای نوشتن پژوهشی برای یک موسسه فرهنگی به مناسبت هشتمین سده مولانا، از دبی به ترکیه سفر میکند. در آن جا به سرنوشت کیمیا علاقهمند میشود و به جستجوی هر چیزی که مرتبط با کیمیاست میپردازد. به ویژه دنبال قبر کیمیا میگردد که آن را نیز پیدا نمیکند. از آن جایی که قهرمان داستان از دوران بچگی درگیر خواب و خیال بوده و اتفاقاتی برایش بین خواب و بیداری میافتاده در این سفر و در ترکیه نیز در زمان جستجو برای یافتن اثری از کیمیا در حافظه مردمی و نیز جستجو برای یافتن قبرش اتفاقاتی برایش بین خواب و بیداری میافتد.با مقایسه این کتاب وچند جلد مثنوی معنوی متوجه میشوید چه کسی در مورد چه کسی صحبت کرده صرفا بخاطر تخیل نمیشه یک نفر خراب کرد باید مطالعه و تحقیق مثل اسم خود مولانا بزرگ باشه به نظرم حق الناس متاسفانه نسخههای دیگر کتاب هم فروش بالایی داشته است موافق کاربر سایتم که اتفاقات باید در بافت زمان و مکان تعریف کرد
اصلا نسل روانی ندارد معلوم نیست کجای داستان در مورد خوابهای خودش میگه کجا در مورد کیمیا اصلا ارتباط با نوع نوشتن برقرار نکردم و نخوندم شاید نویسندههای دیکر بهتر باشن
متاسفانه به جواب قابل قبولی در پابان کتاب نمیرسیم و سوالها بی جواب میماند وقتی منبع موثقی برای پاسخ به سوالات نیست نباید اینگونه گارد گرفت باید شخصیتها را در ظرف زمان و مکان انالیز کرد نه در خیال و وهم
جذابیت این کتاب در نگاه متفاوتشه. نگاهی کاملا متفاوت با الیف شافاک. خوندن این کتاب آدم رو به تحقیق بیشتر تشویق میکنه. ولی کتاب روانی نیست.
از این کتاب خوشم نیامد اینقدر نویسنده از خودش حرف زده و بیشتر شبیه یک انشا در مورد تابستان خود را چگونه گذرانده اید یک دانش اموز کلاس چهارم دبستان میباشد.