این زنان اگرچه بهظاهر قربانی حوادث خانوادگی گشتهاند، درواقع و بهقولمعروف قربانی «قتلهای ناموسی» شدهاند. جنایاتی که معمولا از ترس اقدامات تلافیجویانه، کسی درمورد آنها سخنی نمیگوید. بااینحال همه در جریان آن هستند. تمام روستا در جریان است. همسایهها شنیدهاند و همهچیز را فهمیدهاند. در خفا شکوه و گریه میکنند، اما کاملا هم سکوت نمیکنند و بیکار نمینشینند. بعضی از این زنها توانسته بودند توسط برادر یکی از زنهای دیگر، خود را به بیمارستان برسانند. در آنجا و جلوی بیمارستان، بیماران و مادران را مییابند، باهم حرف میزنند، حرفهایی که کسی هرگز آنها را نخواهد فهمید. حرف میزنند چراکه هنوز کلمات وجود دارند، حرف میزنند تا قربانیان این حوادث، مرده یا زنده، فراموش نشوند و حرف میزنند تا درد و رنجشان معنی پیدا کند.
کتاب زن ستمدیده