درد کف پا امانم را بریده ولی جیکم در نمی آید. نمی خواهم پدرم چیزی بداند. اگر بداند راه می افتد می آید مدرسه و ناظم و مدیر و آقای رحمانی را می بندد به توپ تعجب، آقای رحمانی به من نگاه می کند و آن شاهدانه روی مردمک هایش شروع به رقصیدن می کند، بعد هم سر کلاس می گوید «این به جای تشکرتونه؟ بدکاری میکنم که روش ها رو بهتون یاد میدم؟» و دفع ی بعدش روش را دقیق تر اجرا می کند و جوراب و پوست کف پایم یکی می شوند.