«صمد طاهری» در داستان کتاب «پیرزن جوانی که خواهر من بود» دوباره به مقولهی «زوال معصومیت» پرداخته است. همان مقولهای که در اثر تحسین شدهاش برگ هیچ درختی هم محوریت داشت و در داستان کوتاهش هم، گاه به آن پرداخته است. در این داستان آبادان و مردمانش و موقعیت چندفرهنگیاش نقش اساسی ایفا می کنند، همچنین نمایان ساختن روند یکسان سازی آدم ها و حذف آنها که در چهارچوب ها نمی گنجند از زیر لایههای اثر طاهری است. اثری پر از لحظات ناب طنزآمیز و سرخوشانه که راویاش اگرچه با اطرافیان صادق نیست و حرکش از دستهی قربانیان به دستهی قربانی کنندگان را به خوبی در اثر بازنمایی می کند. صمد طاهری در کتاب «پیرزن جوانی که خواهر من بود» مخاطب را میخنداند و خشمگین میکند و عاطفهاش را بر می انگیزد. او راوی آدم هایی است که همواره در نوجوانیشان گیر گردهاند.