یک مشکل بزرگ در رابطه با طالبان این بود که اکثر وزرا، معاونین وزرا، و شخصیت های مهم آنان به صورت انفرادی از وضع موجود ناراضی بودند و به این نکته اذعان داشتند که بسیاری از عملکردهای رهبری طالبان نیاز به تجدید نظر دارد. به صورت انفرادی بسیاری از این افراد تندرو نبودند، ولی وقتی در شورا گردهم می آمدند، شخصیت دیگری می یافتند…
در شورا مصلحت ملت و کشور در قدم اول اهمیت قرار نداشت، بلکه با مطرح شدن هر مسئله در شورا، سوال اول این بود که اگر «مشرملاصاحب» (ملاصاحب بزرگ) در این مجلس حاضر می بود، در این رابطه چگونه موقف می داشت. روح ملاعمر بر مجالس آنان حاکم بود…
فرماندهان نظامی طالبان فقط در برابر ملامحمدعمر مسئول بودند و حتی ملامحمدربانی که اصولا نفر دوم تحریک، بعد از ملاعمر بود نیز حق بازخواست از آنان را نداشت. فرماندهان نظامی در برابر امکانات مالی ای که دریافت می داشتند، به هیچ مرجعی حساب نمی دادند. طبیعی است که کسانی که چنین قدرت و صلاحیتی را مدیون جنگ بودند، هرگز نمی خواستند صلح در افغانستان برقرار گردد و هر حرکت در جهت صلح در قدم اول با مخالفت نظامیان مواجه می شد.