جنس گیلاس صدای مردانه و زنانه را در ترکیب سر زنده تاریخ و افسانه درهم میآمیزد. زن سگی از جسارتهای خشونتآمیز لذت میبرد. در کلبهای کنار تیمز در قرن هفدهم زندگی میکند. او زندگی خود را از راه غیر عادی جنگ بین سگهای شکاری میگذراند. وینترسن در این اثر تفکر متداول درباره چیستی زمان را مورد پرسش قرار میدهد...او در جنس گیلاس دو نکته را ممیزه انسان و حیوان میداند؛ یکی علاقه به گذشته و دیگری امکانات زبان و این دو با هم مفهوم سومی میسازند به نام هنر...در کارهای وینترسن همیشه آب هست، رودخانه تیمز که از جنس گیلاس میگذرد، در این اثر مهم است. تغییر فرم نوشتار یکی از راههایی است که وینترسن به کار میگیرد تا خواننده را متوجه کنش خواندن خود نماید و سرعت و ریتم مناسب خوانش را دریابد...در انتهای اثر تعمقی درباره آینده هست، خواب و خیالی درباره معنای آینده...
کتاب جنس گیلاس