بامزه، سرزنده، ترسناک، زیبا و فوق العاده لذت بخش.
خیره کننده... قدرتمند.
خالص، ساده و حیرت انگیز... دوست داشتنی، پرظرافت و کاملا درخشان.
من در آن نور اندک، پوشکین، لرد بایرون و شعرهای جان کیتس را می خواندم. چیزهایی دباره عشق تباه شده، بی اعتنایی و هم چنین شیرینی مرگ آموختم. این افکار برایم آرامش بخش بود. مادرم برایم سیب زمینی، نان و فنجانی خون می آورد و لگن را از اتاق بیرون می برد. زمانی عادت داشت موهایم را شانه بزند، قبل از اینکه مشت مشت بریزند. عادت داشت مرا در آغوش بگیرد و گریه کند، ولی دیگر چنین کاری نمی کند. به جایش سعی می کند هر چه سریع تر از اتاقم بیرون برود. به رغم تلاشی که برای پنهان کردنش دارد، واضح است که از من نفرت دارد. احساس تأسف برای یک نفر، مدت کوتاهی دوام دارد و بعد احساس خواهید کرد که رنج آن ها نوعی ظلم در حق شماست.
این شکستی به درازای یک عمر است: او هیچ وقت آماده نبوده است. اما اگر برای همه چیز آماده باشید، چگونه می توانید شگفتی را تجربه کنید؟ آماده برای غروب خورشید. آماده برای طلوع ماه. آماده برای توفان یخ. چه زندگی یکنواختی خواهد بود.
زیبایی، یک توهم و همچنین یک هشدار است: زیبایی، بخشی تاریک دارد، درست مثل پروانه های سمی.
سریال های که از ادبیات داستانی اقتباس شده اند و زندگی جدیدی را به آثار ادبی بخشیده اند.
یک رمان ماجرایی پر از سرگرمی و شوخی درباره ی سقوط احتمالی نژاد بشر
در این مطلب، نکاتی ارزشمند را درباره ی چگونگی نوشتن داستان های کوتاه خوب با هم می خوانیم
چه اتفاقی می افتد وقتی دو ژانر علمی تخیلی و فانتزی، و انتظارات متفاوتی که از آن ها داریم، در تار و پود یکدیگر تنیده شوند؟
ضرباهنگ سریع، طرح داستانیِ یک وجهی، و وجود ایجاز از ویژگی های «داستان های کوتاه» هستند
داستان «سرگذشت ندیمه» از آثار بسیار مطرح اتوود است که با وجود انتقادهای فراوان در سال ۱۹۸۵ منتشر شد.
مارگارت اتوود، بانویی شگفت انگیز است. مسیر حرفه ای او در نویسندگی، سابقه ای بیش از نیم قرن دارد و انواع و اقسام گونه های ادبی را شامل می شود.
زمانی در تاریخ بشر، تمامی آثار ادبی به نوعی فانتزی به حساب می آمدند. اما چه زمانی روایت داستان های فانتزی از ترس از ناشناخته ها فاصله گرفت و به عاملی تأثیرگذار برای بهبود زندگی انسان تبدیل شد؟