این قصه های لذت بخش، همان کار ضروری اما کمیاب در داستان سرایی را انجام می دهند: آن ها غافلگیرکننده هستند.
بامزه و خردمندانه.
هیجان انگیز.
من هرگز عشق واقعی را نشناختم. آیا با ما همدردی می کرد؟ آیا می دانست این چه حسی است؟ اکثر مردم می دانند. آدم دائم حس می کند توی این دنیا تنهاست و بقیه با هم لیلی و مجنونند، اما واقعا این طور نیست. عموما آدم ها خیلی همدیگر را دوست ندارند.
گاهی وقت ها توی رختخواب دراز می کشم و سعی می کنم بفهمم واقعا کدام دوستانم برایم اهمیت دارند و همیشه هم به یک نتیجه می رسم: هیچ کدام. همیشه فکر می کردم دوستان فعلی ام یک جور دست گرمی اند و سر و کله ی دوست های واقعی بعدا پیدا می شود. اما نه. همین ها دوستان واقعی ام هستند.
اکثر مردم دوست دارند با آدم هایی که هم قد و اندازه ی خودشان باشند دوست شوند، چون این طوری گرد نشان اذیت نمی شود. البته اگر بحث عشق و عاشقی در میان باشد موضوع فرق می کند چون در آن حالت، تفاوت سایز خیلی هم به نظر طرفین جذاب می رسد. معنی اش این است: من همه جوره با تو کنار می آیم.
ضرباهنگ سریع، طرح داستانیِ یک وجهی، و وجود ایجاز از ویژگی های «داستان های کوتاه» هستند
کتاب بدی نبود.داستانهای کوتاه با موضوع آدمایی که تنها هستن...