"در هیاهوی زندگی که غرق میشویم، پل که هیچ، درهایی که رویمان باز شده را بی توجه رها کرده و به سمت در بعدی پیش میرویم. چالههای کوتاه را چاهی عمیق میبینیم که تا حالا در تاریخ نگنجانده و در جغرافیا جای نشده بوده است."
پرتره داستان آدمها است. رمانی آکنده از مادرانههای ناب، مادرانههایی که برعکس تصور سایرین استیجاری نیست. داستان عشقی که با فداکاری تعریف میشود؛ اصلا کسی است که بتواند بگوید از عشقی که در بطن وجود یک زن شکل میگیرد، والاتر یافته است؟ پرتره کتابی از زخم ها و پشت پا زدنها در حق مردانگی است؛ داستانی از لحظاتی که حتی نمیتوانی بگویی خانوادهام گوشتم را بکنند هم استخوانم را دور نمیاندازند… این داستان تابوشکن است!
کتاب پرتره