آهی از اعماق وجود کشیدم و با اندوه آنجا را ترک کردم. هیجان زده در را بسته و به آن تکیه دادم. سرم را به سمت آسمان گرفتم. آسمان آبی در دل زمستان کمی دلگیر شده بود. این که مرا بی پسوند و پیشوند صدا زده بود اتفاق کمی نبود. باید چه فکری کنم؟ باز هم بی منظور بپندارم و رهایش کنم؟ باز هم بگویم او از حرف هایش قصد و منظوری ندارد؟
آخر مگر می شود...