خرافاتی که باشی هیچ وقت پا نمیذاری رو شکاف نردبون که ببینی نمیری زیرش واستی نمک که ریخته باشه رو زمین، یه کم هم میریزی پشت سرت لازم باشه یه پای خرگوش هم با خودت این ور و اون ور می بری سوزن ببینی افتاده رو زمین بر میداری هرگز، هرگز، هرگز کلاهتو نمیندازی رو تخت یا وقتی تو خونه ای چتر تو وا نمی کنی هر وقت چیزی می گی که نباید می گفتی زبونتو گاز می گیری از قبرستون که رد می شی انگشتاتو می بندی و نفست رو حبس می کنی شماره سیزده همیشه بده برات دیدن گربه سیاه شومه، اگر خرافاتی باشی. من البته - بزنم به تخته - خرافاتی نیستم.