ساقه های ترد و خیس خیالم؛
پاورچین پاورچین؛
سرک کشید؛ تا گذشته ها؛
جایم در کهکشان خدا بود؛
در آغوش آسمان؛ در انتهای اوج؛
همسایه ی دیوار به دیوار دوست بودم
و همخانه ی "حضرت عشق"
پاک بودم؛ پاک تر از فرشتگان؛
مقدس بودم؛ به قداست باران؛
در اولین روز مهربان ترین ماه خدا؛
جسم و جانم پرورده شد؛
در دستان توانمند خود خدا؛ شکل گرفتم:
با روح خود خدا؛ جان یافتم؛.
نزول کردم؛ فرود آمدم؛
......اراده چنین بود......