1. خانه
  2. /
  3. کتاب گداها همیشه با ما هستند

کتاب گداها همیشه با ما هستند

نویسنده: توبیاس وولف
2 از 1 رأی

کتاب گداها همیشه با ما هستند

Beggars are always with us
انتشارات: نشر چشمه
ناموجود
12000
معرفی کتاب گداها همیشه با ما هستند
در راه بازگشت به هتل پدرلئو از پشت شیشه تاکسی جمعیت را تماشا می کرد. گروهی ملوان رد می شدند، آن که جلوی بقیه راه می رفت سکه هایی را از روی شانه اش پرت می کرد و بقیه می پریدند تا برشان دارند. تابلوها برق می زدند. صورت آدم ها در انعکاس نور چراغ ها ضربان پیدا کرده بود. پدرلئو خم شد جلو و پرسید: شنیدم که سالی صد تا قتل تو این شهر اتفاق می افته، حقیقت داره؟ راننده تاکسی گفت: فکر کنم همین طور باشه، این شهر دردسرهای خودش رو داره، درسته. ولی بوتیکا خیلی بدتره، الان اون جا یه برف اومده تازه باز هم قراره بیاد.
درباره توبیاس وولف
درباره توبیاس وولف
توبیاس وولف سال ۱۹۴۵ در آلاباما به دنیا آمد. اما در واشینگتن بزرگ شد. او مدتی در پالو آلتو، کالیفرنیا در کالیفرنیا به تدریس برنامه‌های داستان‌نویسی و ادبیات پرداخت.
وولف به خاطر مجموعه‌های داستان کوتاه شهرت زیادی دارد. او در کنار ریموند کارور، ریچارد فورد، آن بیتی و دیگر نویسندگان مینی‌مالیست از پیشتازان داستان کوتاه امروز آمریکاست.
او سه بار برنده جایزه اُ- هنری شده و به خاطر مجموعه داستان‌های کوتاه، رمان‌ها و خاطراتش مورد تقدیر قرار گرفته‌است.
وولف در مجامع ادبی، همان‌قدر که به عنوان یک نویسنده مورد احترام است، به عنوان یک استاد ادبیات هم مورد تقدیر و تکریم است. او پس از بنا نهادن انجمن ادبی در دانشگاه استانفورد در خلق آثار ادبی در آن انجمن همت گمارد.
او به مدت هفده سال سرپرستی خلق آثار ادبی در دانشگاه سیراکوز را به عهده گرفت. سال ۱۹۹۷ وولف باز به استانفورد بازگشت.
دسته بندی های کتاب گداها همیشه با ما هستند
قسمت هایی از کتاب گداها همیشه با ما هستند

در راه بازگشت به هتل پدرلئو از پشت شیشه تاکسی جمعیت را تماشا می کرد. گروهی ملوان رد می شدند، آن که جلوی بقیه راه می رفت سکه هایی را از روی شانه اش پرت می کرد و بقیه می پریدند تا برشان دارند. تابلوها برق می زدند. صورت آدم ها در انعکاس نور چراغ ها ضربان پیدا کرده بود. پدرلئو خم شد جلو و پرسید: شنیدم که سالی صد تا قتل تو این شهر اتفاق می افته، حقیقت داره؟ راننده تاکسی گفت: فکر کنم همین طور باشه، این شهر دردسرهای خودش رو داره، درسته. ولی بوتیکا خیلی بدتره، الان اون جا یه برف اومده تازه باز هم قراره بیاد.

کاشکی اشتباه های بیشتری کرده بودم٬ اشتباه های درست و حسابی٬ یعنی واقعن کارهایی که راست راستکی غلط باشه٬ ولی عوضش اجازه نمی دادم حوادث من رو جایی ببرن که دوست ندارم.

مقالات مرتبط با کتاب گداها همیشه با ما هستند
توصیه های «جویس کارول اوتس» درباره هنر خلق «داستان کوتاه»
توصیه های «جویس کارول اوتس» درباره هنر خلق «داستان کوتاه»
ادامه مقاله
اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب گداها همیشه با ما هستند" ثبت می‌کند