به شکل شگفت انگیزی ترسناک و به شکل عجیبی طنزآمیز.
داستان هایی دوست داشتنی.
مجموعه ای از قصه هایی تاریک و جادویی.
چهارمین قربانی، راه گم کرده ای بود که اشتباه بزرگش زدن در خانه ی خواهران پی یرس برای پرسیدن نشانی بود. خواهرها با او تا لب دریا رفتند تا راه را نشانش دهند. موقعی که سرش را زیر آب نگه داشته بودند تا خفه شود، نقشه ی تا شده اش را دیدند که روی آب شناور شد و به سمت ساحل حرکت کرد... حالا در نشیمن کلبه ی پی یرس ها، او هم کنار سه تای دیگر نشسته است.
جمعیت دوباره در سکوت فرو رفت. بعد یکی دیگر از پسرها که بزرگتر بود، داد زد: «یکی اونارو برده.» و انگار که کسی نفهمیده باشد بار اول منظورش چه بود، گفت: «یکی آدم فضایی ها رو دزدیده.» پچ پچ های نارضایتی بین بچه هایی که آن جا ایستاده بودند، به راه افتاد. نام سازمان های مختلفی که ممکن بود موجودات فضایی را ربوده باشند، سر زبان ها می چرخید. تا این که یک دختر کوچک که به هیچ وجه سابقه ی دردسرسازی نداشت، دست هایش را جلوی دهانش حلقه کرد و فریاد زد: «همه بیاین بریم دم شهرداری.» بچه ها پیشنهاد دخترک را به گرمی پذیرفتند. به نظر می رسید که شهرداری برای این که شکایتشان را به آنجا ببرند، جای مناسبی باشد. در ضمن هم آن قدر از هجوم گله ای به پارک لذت برده بودند که علاقه مند بودند باز هم دسته جمعی به جای دیگری هجوم ببرند.
چه اتفاقی می افتد وقتی دو ژانر علمی تخیلی و فانتزی، و انتظارات متفاوتی که از آن ها داریم، در تار و پود یکدیگر تنیده شوند؟
ضرباهنگ سریع، طرح داستانیِ یک وجهی، و وجود ایجاز از ویژگی های «داستان های کوتاه» هستند
زمانی در تاریخ بشر، تمامی آثار ادبی به نوعی فانتزی به حساب می آمدند. اما چه زمانی روایت داستان های فانتزی از ترس از ناشناخته ها فاصله گرفت و به عاملی تأثیرگذار برای بهبود زندگی انسان تبدیل شد؟
داستانهای جذاب، پر از شگفتی و خلاقیت
خیلی قشنگه . حتما بخوانید