1. خانه
  2. /
  3. کتاب خدا و دولت

کتاب خدا و دولت

پیشنهاد ویژه
5 از 2 رأی

کتاب خدا و دولت

God and the State
انتشارات: رسن
٪20
110000
88000
معرفی کتاب خدا و دولت
انسان بطور غریزی به وجود خداوند نیاز دارد. حتی اگر خداوند با پیامبرانش وجود خود را ابراز نمی نمود، باز هم انسان به شیوه ی خود خدایی را در نظر می گرفت. همانطور که در تاریخ شاهد گاو پرستی، گوساله پرستی و ... هستیم که نشات از نیاز انسان به خداوند می گیرد اما متاسفانه برخی راه را اشتباه رفته اند و خداوند با ارسال پیامبران سعی در شناخت خود به انسان نموده که برخی موفق به شناخت صحیح و گام برداشتن در راه درست گردیده اند و برخی خیر.
درباره میخائیل باکونین
درباره میخائیل باکونین
میخائیل باکونین (Mikhail Bakunin)؛ (زاده ۱۸۱۴– درگذشته ۱۸۷۶) آنارشیست انقلابی روس و از بنیان‌گذاران آنارشیسم جمعی بود. او یکی از بانفوذترین چهره‌های آنارشیسم و یکی از بنیان‌گذاران سنت آنارشیسم اجتماعی به‌شمار می‌رود. اعتبار وی به عنوان کنشگر، وی را در قامت یک نظریه‌پرداز برجسته معرفی کرد و نفوذ قابل توجهی در میان رادیکال‌ها در سراسر روسیه و اروپا به دست آورد. میخائیل باکونین در امپراتوری روسیه در یک خانواده اشرافی روسیه متولد شد و جوانی‌اش را به عنوان یک افسر تازه‌کار در ارتش گذراند، اما در سال ۱۸۳۵ میلادی از ارتش کناره گرفت و به مسکو رفت تا در رشته فلسفه تدریس کند. در دههٔ ۱۸۳۰، باکونین از هگلی‌های جوان بود. وی در سال ۱۸۴۲ روسیه را ترک کرد و سفرهای دنباله‌داری را آغاز کرد. او در ۱۸۴۸ در انقلاب آلمان (قیام درسدن) شرکت جست. در ۱۸۴۹، دستگیر و به دولت روسیه تحویل داده و به حبس ابد محکوم شد. وی پس از مرگ تزار نیکلاس اول، به سیبری (۱۸۵۷) تبعید شد. در ۱۸۶۱، او از تبعید گریخت و به لندن رفت.
باکونین در لندن به مجمع صلح و آزادی پیوست. در کنگرهٔ برن این مجمع (۱۸۶۸)، او و هواداران‌اش که در اقلیت بودند از این سازمان جدا شدند و اتحاد بین‌المللی سوسیال دموکراسی (International Alliance of Socialist Democracy) را تشکیل دادند. این سازمان و بین‌الملل اول در ۱۸۶۹ به هم پیوستند. در این‌جا بود که اختلافات باکونین با مارکس بروز کردند.
او به تشکیل دسته‌جات مقاومت علیه سیستم اعتقاد داشت. روش وی در تبلیغ، مسافرت‌های دائمی به نقاط مختلف اروپا بود. او به آنارکومی (آنارشیسم-کمونیسم) اعتقاد داشت که برداشتی جزمی از اعتقادات ویلیام گادوین بود و در آن جامعه به دسته‌جات همکار تقسیم‌بندی می‌شود و از تعاون و همکاری بین گروهی نیازهای خود را برآورده می‌کند.
آثار وی عمدتاً به تشریح جامعه مورد نظر وی و مقایسه و در عین حال بیان برتری ماتریالیسم بر ایده‌آلیسم بنیان یافته‌است. از کتاب‌های او می‌توان به «خدا و دولت» (۱۸۷۱) و «مارکسیسم، آزادی و دولت» (‎۱۸۷۰–۱۸۷۲) اشاره کرد. با اینکه به‌واسطهٔ عباراتی که از وی نقل می‌شود او را از جمله فلاسفه خداناباور می‌دانند، اما احتمالاً به نوعی از مذهب عرفانی اعتقاد داشته‌است.
قسمت هایی از کتاب خدا و دولت

طبقه یی از مردم هستند که، اگر هم باور نداشته باشند، باید لااقل به باور تظاهر کنند. این طبقه همه ی شکنجه گران، همه ی ستم گران، و همه ی سواستفاده کننده گان از انسانیت را شامل می شود، روحانیون و شهریاران را، و نیز دولت مردان، سربازان، سرمایه گذاران دولتی و خصوصی، صاحب منصبان از همه ی گروه ها، پلیس ها، ژاندارم ها، زندان بانان، دژخیمان، انحصارگرایان، سرمایه داران، مالیات بگیران، مقاطعه کاران و زمین داران، وکیل ها، اقتصاددانان، سیاست مداران همه ی تیره ها، تا کوچک ترین فروشنده ی شیرینی را، همه ی اینان در تکرار کلمات ولتر هم آوایند که: «اگر خدا وجود نداشت، ضروری بود که او را اختراع کنیم.» برای آن که، متوجه می شوید، «مردم باید دینی داشته باشند.»، این سوپاپ اطمینان است.»

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب خدا و دولت" ثبت می‌کند